در یکی از روستاهای کوهستانی “دیاربکر” ترکیه، آموزگاری بنام احمد، در درس ریاضی به شاگردانش می گوید که اگر در یک کاسه ۱۰ عدد توت فرنگی باشد، در ۵ کاسه چند عدد توت فرنگی داریم؟
یکی از دانش آموزان پرسید: آقا اجازه، توت فرنگی چیه؟
معلم گفت: شما نمی دانید توت فرنگی چیه؟
دانش آموز گفت: ما تابحال توت فرنگی ندیده ایم.
معلم فکری به نظرش می رسد، مقداری از خاک آن روستا را به یک مؤسسه کشاورزی در شهر “بورسا” فرستاده از آنها سوال می کند که آیا این خاک برای کشت توت فرنگی مناسب است یا نه؟ آن مؤسسه پاسخ می دهد که این خاک و آب و هوای دیاربکر برای کشت توت فرنگی مناسب است. آن موسسه مقداری بوته توت فرنگی و دستورالعمل کاشت و داشت محصول را برای معلم می فرستند.
با رسیدن بوته ها، معلم بچه ها را به حیاط مدرسه می برد و طرز کاشتن بوتههای توت فرنگی را به آنها یاد می دهد و به آنها می گوید: هر کدام از شما چهار بوته توت فرنگی را به خانه ببرید و بکارید. من هم برای هر ۱۰ عدد توت فرنگی که بدست بیاورید یک نمره به شما خواهم داد.
زمانی که توت فرنگی ها رسیدند، بچهها آنها را در ظرفی گذاشته و به مدرسه آوردند. معلم از آنها پرسید: مزه اش چطور بود؟ بچه ها گفتند، اصلاً از آنها نخورده اند، چون می خواستند نمره بگیرند. معلم خندید و به بچه ها گفت حالا می توانید بخورید. بچه ها با ولع توت فرنگی ها را خورند. دو سال بعد از از آن ماجرا، مردم آن روستای که تا به آن زمان توت فرنگی ندیده بودند، در بازارهای محلی شان، توت فرنگی می فروختند.
معلم بودن فقط آموزش ضرب و تقسیم بر روی تخته سیاه نیست. معلم کسی است که از خود اثری برجا بگذارد.پس بیاید در زندگی اثری از خود بجا بگذاریم. بیایید زندگی مردم را به سمت شادی تغییر دهیم.
یک دیدگاه بنویسید