سرمقاله 179

در پائیز و زمستان امسال، پس از چند ماه متوالی که هوای تهران بسیار ناسالم و حتی خطرناک شد و برای نخستین بار نمودار شاخص آلودگی به رنگ بنفش و قهوه ای درآمد و عدد aqi به ۵۰۰ رسید، بالاخره در روز ۱۴ بهمن ماه، خبرگزاری ها گزارش دادند که (هوای تهران پاک شد). دلیل این پاکی هوا، باد مناسبی بود که در سطح شهر وزیدن گرفت و کیفیت هوای آلوده پایتخت را فقط برای یک روز، تبدیل به هوای پاک کرد.

پس از گذشت ۲۴ ساعت، یعنی در روز ۱۵ بهمن آلودگی هوای تهران دوباره در وضعیت (نارنجی) قرار گرفت و شاخص کیفیت هوا به عدد ۱۰۳یعنی (ناسالم) رسید. ۴۸ ساعت بعد، یعنی در ۱۶ بهمن، آقای حسین شهبازی مدیر واحد پیش‌بینی و مدل‌سازی شرکت کنترل کیفیت هوا تهران اعلام کرد: “وضعیت کیفی هوای پایتخت با شاخص میانگین ۱۵۶، در شرایط (ناسالم برای همه افراد جامعه) قرار گرفته و انتظار می‌رود تا فردا (۱۷ بهمن) شاخص بازهم افزایش پیدا کند و کیفیت هوا در شرایط (ناسالم برای گروه‌های حساس) قرار گیرد.”

با یک نگاه به جدول شاخص آلودگی هوای شهرهای بزرگ کشور در دهه گذشته، متوجه می شویم که این مشکل یک بحران پایدار است که سال به سال بر تعداد روزهایی که کیفیت هوا ناسالم است، افزوده می شود. براستی چه عواملی باعث افزایش آلودگی هوای شهرها می شوند و این روند تا کجا می خواهد ادامه پیدا کند؟ آیا برنامه ای جدی برای افزایش امکانات حمل و نقل عمومی و از رده خارج کردن اتومبیل های فرسوده و استانداردسازی بنزین و جلوگیری از مازوت سوزی و استفاده از اتومبیل های برقی در دستورکار مسئولان قرار دارد یا نه؟

اوایل بهمن ماه سال جاری، مرکز آمار ایران به صورت رسمی اعلام کرد که قیمت کالاها و خدمات، نسبت به ماه مشابه سال قبل ۵۱/۳ درصد افزایش داشته، درحالی که قیمت کالاهای خوراکی در همین بازه زمانی بیش از ۷۰ درصد گرانتر شده. یک دهه قبل قیمت متوسط یک متر مربع مسکن در تهران حدود ۵ میلیون تومان بود. این رقم ظرف ۱۰ سال ده برابر شد و به ۵۰ میلیون تومان رسید. از روز‌هایی که قیمت هر کیلو برنج ایرانی ۴ هزار تومان، گوشت گوساله کیلویی ۱۸ هزار تومان، مرغ کیلویی ۴۵۰۰ تومان بود، فقط ده سال می گذرد و حالا قیمت برنج کیلویی ۱۰۰ هزار تومان، گوشت کیلویی۲۵۰ هزار تومان و مرغ کیلویی ۶۰ هزار تومان شده است. تقریباً تمام کالاها در سال های اخیر، همین شرایط را داشتند و قیمت شان تا ده ها برابر افزایش پیدا کرده است.

یکی از اصلی ترین دلایل ایجاد تورم، چاپ اسکناس بدون پشتوانه است. طبق فرمول های اقتصادی، اگر نرخ تورم را با نرخ رشد اقتصادی جمع کنیم، برابر با رشد نقدینگی می شود. چون مرکز پژوهش‌های مجلس اعلام کرده که متوسط رشد اقتصادی کشور از سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۸ نزدیک به صفر درصد است، پس نتیجه می گیریم که عامل تورم لجام گسیخته در دهه گذشته فقط در اثر چاپ اسکناس و کاهش ارزش پول ملی بوده است. چندانکه در سال ۱۳۹۱، میزان نقدینگی کشور ۶۱۶ همت (هزار میلیارد تومان) بود که این رقم ظرف ده سال ۸ برابر شد و در اردیبهشت ماه سال جاری به رقم ۴۹۴۳ همت رسید. امسال نیز فقط ظرف ۹ ماه اول سال جاری، ۱۲۴ همت اسکناس جدید وارد بازار شده است. براستی قرار است این میزان تورم و چاپ اسکناس تا کجا ادامه پیدا کند؟ مردم تا چه حد تحمل دارند که نرخ بالای تورم و بی ارزش شدن پول ملی را تحمل کنند؟

در گذشته ای نه‌چندان دور، تالاب‌ گمیشان واقع در شمال غربی استان گلستان و در کنار مرز ایران و ترکمنستان، محل زندگی پرندگان مهاجر و جانوران وحشی بود. امسال بخش‌ بزرگی از این تالاب بین المللی که حدود ۲۰ هکتار مساحت دارد، تبدیل به نمک‌زار شد. ۱۰۰ کیلومتر آن طرف تر، شبه جزیره میانکاله قرار دارد که تا همین یک سال پیش زیستگاه بسیاری از پرندگان مهاجر بود، ولی امسال بخش بزرگی از آن به نمک‌زار و بیابانی خشک تبدیل شده است. در طرف دیگر دریای خزر، تالاب انزلی قرار دارد که امسال قسمتی از آن خشک شده و عمق این تالاب که در گذشته بیش از ۱۰ متر بود، اکنون در بعضی از مناطق به زیر نیم متر رسیده است. نکته مهم اینکه، این سه مرداب همگی در کمربند سبز اطراف دریای خزر و در پر آب ترین منطقه کشور واقع شده اند.

مساحت تالاب های کشور در دهه گذشته حدود ۳ میلیون کیلومتر مربع بود. این مساحت در سال های اخیر به یک میلیون کیلومتر مربع تقلیل پیدا کرد. از جمله سه تالاب مهم هامون، گاو خونی و جاز موریان، همین امسال بکلی خشک شدند. براستی تا چه زمانی قرار است حق آبه طبیعی تالاب ها به مصرف آب کشاورزی و صنعتی برسد؟ این درحالی است که با خشک شدن هر تالاب، یک شوره زار بجا می ماند که باعث نابودی دائمی مراتع و جنگل ها و اراضی کشاورزی اطراف خود خواهد شد.

در حال حاضر بحران های فراوانی کشور را تهدید می کنند. از جمله بحران آب، بحران تغییرات اقلیمی، بحران نابودی محیط زیست، بحران آلودگی هوا، بحران بیکاری، بحران تورم و کاهش ارزش پول ملی و . . . این ها تنها نمونه ای از چالش های فراوانی است که مردم با آن دست به گریبان هستند. این بحران ها بقدری بزرگ شده اند که حل هرکدام احتیاج به برنامه ریزی و سرمایه گذاری فراوانی دارد و تنها با دخالت مسئولان کشور قابل کنترل می باشند. آیا این راه درستی است که مردم و مسئولان دست روی دست بگذارند و خود را با مشکلات روزمره سرگرم کنند؟ آیا تنها دورنمای ممکن برای کشور ما، رسیدن بحران های ملی به مرحله فاجعه است؟ متاسفانه امروزه تحرک چشمگیری در جهت رفع بحران ها به چشم نمی خورد و مشکلات سال به سال سخت تر و خطرناک تر می شوند، تا جایی که می توان گفت: سال به سال دریغ از پارسال.

شهریار بدیعی