روان‌آزاری یا سایکوپاتی (Psychopathy) نوعی اختلال شخصیت اجتماعی است که مهم ترین شاخصه آن عدم حس همدردی و دلسوزی با اجتماع و نداشتن حس پشیمانی نسبت به انجام کارهای ناشایست است. آنها ها بدون حس ترحم، قادر به آزار دادن دیگران هستند. از آنجایی که سایکوپات ها نسبت به احساسات، نیازها یا حقوق دیگران همدلی ندارند، از رفتار خود احساس پشیمانی نمی کنند. این اختلال شخصیتی با خلق و خوی، تفکر، تصمیم گیری و رفتار فرد تداخل می کند و همچنین بر توانایی او برای تعامل با دیگران و حفظ روابط نزدیک و سالم تأثیر می گذارد. از نظر روانشناسی علت دقیق آسیب روان‌آزاری مشخص نیست، ولی به نظر می‌رسد که هر دو عامل ژنتیک و تربیتی برای پدید آمدن سایکوپتی مؤثر هستند. یعنی ممکن است یک فرد از نظر ژنتیک با این ویژگی زاده شود، سپس در اثر شرایط محیط پیرامون و تربیت خانوادگی و آموختن رفتارهای روان‌آزارانه، عملکرد مخرب ژن ها نیز برانگیخته شود.

از نظر آماری تعداد افراد مستعد روان آزاری اندک هستند، ولی چون آسیب روانی خطرناکی است باید توسط اجتماع شناخته و کنترل شود. برای شناسایی انسان های سایکوپت، نشانه هایی وجود دارد. دکتر رابرت دی هِیر روانشناس کانادایی، برای شناسایی گرایش‌های سایکوپتیک، مواردی را فهرست کرده.

۱- از کودکی مشکلات رفتاری را دارند: نشانه های سایکوپتی از همان دوران کودکی در افراد آشکار می شود. این افراد قبل از آن‌که به دوران نوجوانی برسند، علائمی را بروز می‌دهند. علائم رایج آنها در دوران کودکی شامل دعوای مکرر، دروغ گفتن، دزدی، ظلم به حیوانات یا سایر کودکان است.

۲- جذابیت کاریزماتیک: فرد سایکوپت می‌داند برای سوء استفاده و تسلط بر آدم‌ها باید به اندازه‌ی کافی به آن‌ها نزدیک شود و برای این هدف باید به اندازه‌ی کافی جذاب باشد. آنها فاقد همدلی واقعی هستند، اغلب در «جعل کردن» رفتارهای اجتماعی مانند چاپلوسی، مهربانی و همدردی کاذب بسیار ماهر هستند، ولی همه جذابیت هایشان ظاهری، توخالی و زیرکانه است.

۳- اغراق در تعریف از خود: سایکوپت ها اعتقاد دارند که موجودات برتری هستند و از دیگران بسیار باهوش ترند، پس تحمل ندارند که کسی از آنها خرده بگیرد و یا نصیحت ‌شان کند. آنها ممکن است حقیقت را اغراق کنند تا دیگران را وادار نمایند به آنچه آنها می خواهند فکر کنند و آن را انجام دهند. آنها به خود حق می دهند که برای رسیدن به اهدافشان از دیگران استفاده و سوء استفاده کنند.

۴- زیاد دروغ می گویند: برای یک سایکوپت دروغ گفتن به یک فعالیت عاری از گناه تبدیل می شود. دروغ‌هایی که آنها می‌گویند عموماً اغراق آمیز است، ولی با فروختن رویا و آرزو آن دروغ را به گونه ای مطرح می کنند که باور پذیر به نظر بیاید. در بیشتر مواقع، خود این افراد می‌دانند که دروغ می‌گویند، ولی در برخی از موارد به قدری دروغ خود را تکرار می کنند که خودشان هم به سخنان بی‌اساس خودشان باور پیدا می کنند.

۵- هدف وسیله را برایشان توجیه می کند: سایکوپت‌ها می‌توانند دیگران را به جان هم بیندازند و آدم‌ها را در وضعیت شرمندگی قرار دهند یا آنها را از جایگاه‌شان پایین بکشند تا بر آنها مسلط شوند. آنها می توانند اعتماد دیگران را جلب کنند و ترجیح می‌دهند که از مهربانی و شخصیت آدم‌های اطراف‌ خود سوء استفاده کنند.

۶- در فریبکاری استاد هستند: سایکوپات ها در هنر فریب مهارت خاصی دارند و استاد استفاده از رفتار و گفتار فریبکارانه هستند. آنها از دروغ گفتن، تحریف حقیقت، دستکاری روانی افراد به منظور دستیابی به خواسته‌های پنهان خود پروا ندارند.

۷- بابت آسیب هایی که به دیگران می‌زنند، متاسف نمی‌شوند: سایکوپت ها نمی توانند نسبت به افراد اطراف‌شان حس همدلی داشته باشند. آنها نسبت به درد و رنج دیگران بی رحم و شفقت‌ هستند و نمی توانند با کسی همدردی کنند یا از لحاظ روانی خودشان را جای‌ دیگران قرار دهند.

۸- مسئولیت اعمال‌ خود را قبول نمی‌کنند: افراد سایکوپت چون خود را بسیار ارزشمند و برگزیده می‌دانند، از درک اثرات رفتار‌شان بر دیگران عاجز هستند. آنها هرگاه کاری را که باید انجام دهند، انجام نمی دهند یا نیمه کاره رها می کنند، با توسل به نیرنگ، دروغ و پرخاش سعی می کنند خود را از عواقب آن خلاف مبرا کنند.

۹- زندگی انگلی دارند: برخی از سایکوپت‌ها دارای مشاغل و حرفه‌های مهم و پرفشار و برخی بیکاره و مفتخوار هستند. در هر دو صورت از مهارت های فنی و حرفه ای بی بهره هستند و برای حفظ موقعیت‌های شغلی خود به جای استفاده از مهارت‌های لازم از دوز و کلک استفاده می کنند.

۱۰- اهداف واقعی بلندمدت ندارند: ممکن است که برخی سایکوپت‌ها مشاغل و حرفه‌های خوبی داشته باشند، ولی داشتن شغل و حرفه همیشه به معنی داشتن اهداف بلندمدت نیست. اغلب سایکوپت ها ادعا می کنند که اهداف بزرگی در سر دارند، ولی معمولاً زندگی بدون هدفی را سپری می‌کنند و چون فریب‌کاران ماهر هستند، همیشه جمعی را مجذوب اهداف بلند پروازانه و تخیلی خود می کنند.

۱۱- نمی‌توانند رفتارشان را کنترل کنند: آنها هنگامی که احساس می‌کنند مورد آزار یا تحقیر قرار گرفته‌اند، به دلیل پایین بودن قدرت تحمل‌‌ نمی‌توانند به راحتی رفتارهای‌‌شان را کنترل کنند. آنها به جای اینکه توانایی و نقش‌ خود را در حل مشکلات بررسی کنند، معمولا به پرخاشگری یا استفاده از تقلب و نیرنگ یا تهدید و ارعاب متوسل می‌شوند.