اگر ما به دلیل زیاده خواهی، اشتباه و یا کج فهمی، به کسی فشار عاطفی یا زیان مادی وارد کنیم، بهترین کار اعتراف به خطا و عذرخواهی صمیمانه و جبران خسارت است، مانند کسی که تصادف می کند و مقصر است. قبول خطا بهترین روش برای جلب بخشش و پایان دادن به خصومت است و بار گناه مان هم سبک تر می شود. متاسفانه بعضی از افراد میل ندارند خطاهای خود را بپذیرند و از آن پوزش بخواهند. عذرخواهی کردن برای شان آنقدر سخت است که اگر بخواهند به کوچکترین اشتباه خود اعتراف کنند باید یک نبرد بزرگ درونی انجام دهند، نبردی که اغلب بی ثمر است و در آن شکست می خورند. شاید ما بتوانیم بیعلاقگی این افراد برای اعتراف به خطا را یک حالت تدافعی یا غرور ساده در نظر بگیریم، در صورتی که در این موضوع ردپای عوامل روانشناختی عمیقتری در میان است. امتناع از پوزش طلبی، اغلب نشانه ای از یک حس شکننده در ضمیر ناخودآگاه افراد است.
برای افرادی که میل به قبول خطا و پوزش خواهی ندارند، این توهم پیش آمده که هر عملی از آنها سر بزند معرف هویت و شخصیت شان است. آنها در ناخودآگاه خود احساس می کنند که اگر خطایی را گردن بگیرند، باید بپذیرند که فرد بدی هستند و به نادان بودن خود اعتراف کرده اند. به همین دلیل از بهانه تراشی استفاده می کنند و ترجیح می دهند اشتباه خود را انکار نمایند. برای اینگونه افراد قبول خطا و عذرخواهی، تهدید بزرگی برای عزت نفس محسوب می شود و گفتن «متاسفم» برای آنها پیامدهای روانی سنگینی دارد.
معمولاً ۵ ترس بزرگ در ضمیرآگاه و ناخودآگاه افرادی که میل به پوزش خواهی ندارند ذخیره شده که عبارتند از:
۱- آنها نیاموخته اند که بین “عمل” و “شخصیت” تفکیک قائل شوند
وقتی یک کودک به دلیل عدم مهارت و خطای انسانی، مثلاً یک لیوان چای را می ریزد، اگر والدین او بسختی او را سرزنش کنند و از صفاتی مانند، بی عرضه، دست و پا چلفتی و یا حتی احمق استفاده کنند، کودک به این نتیجه می رسد که هر خطایی که از او سر بزند معرف هویت و شخصیت او است. در نتیجه قبول خطا و ضعف برای شان مشکل می شود و هر اشتباه برای شان تبدیل به سهل انگاری، حماقت و بی توجهی می شود. پس مجبور می شوند هیچ خطایی را نپذیرند و برای لغزش های خود، توجیه و مقصر پیدا کنند، مثلاً می گویند “زمین لیز بود که چای ریخت”. آنها کم کم یقین پیدا می کنند که اگر تصادفاً هم کار بدی مرتکب شوند به این معنا است که آدم بدی هستند و پذیرش اشتباه تهدیدی است برای هویت فردی شان، در نتیجه درخواست بخشش که به نوعی پذیرش خطا هم در آن مستتر است، برایشان گران تمام می شود.
۲- آنها بین احساس خطا کاری و شرم تفاوت قائل نیستند
تفاوت احساس “خطاکاری” با “شرم” در این است که فرد خطاکار حس می کند که در یک مقطع زمانی، کار اشتباهی را انجام داده و یا حرف غلطی را زده است و با یک پوزش خواهی و قبول خسارت می تواند آن خطا را پشت سر بگذارد. اما کسی که احساس شرم به او دست می دهد، فکر می کند که آدم بدی شده و مستوجب سرزنش است. در نتیجه دست به رفتار ناسالم می زند و خطای خود را قبول نمی کند و به هر شکل شده تقصیر را گردن دیگران می اندازد. احساس شرم به مرور منجر به از دست دادن عزت نفس فرد می شود.
۳- آنها از برملا شدن اشتباهات گذشته می ترسند
قبول تقصیر و عذرخواهی در ذهن افراد این ترس را ایجاد می کند که با پذیرش اولین تقصیر، راه را برای سرازیر شدن اتهامات و درگیریهای بیشتر باز می کنند و تمام تخلفات قبلی در پی آن مطرح خواهد شد. آنها از معذرت خواهی می گریزند، چون فکر می کنند اعلام اشتباه و معذرت خواهی، یعنی اقرار به همه اشتباهات گذشته.
۴- آنها می ترسند مقصر اصلی شناخته شوند
کسانی که از تقصیر خود معذرت خواهی می کنند، امیدوارند روابط کدر شده به پایان برسد و آشتی و مهربانی جای آن را بگیرد. ولی کسانی که شجاعت عذرخواهی را ندارند و اعلام نمی کنند که از اشتباه شان متاسف اند و تقصیرها را فرافکنی می کنند، در واقع می ترسند که با تایید اشتباهی که مرتکب شده اند، طرف مقابل از هرگونه سرزنش ومجازات معاف شود و همه مسولیت و تقصیرها به گردن آنها بیفتد و مقصر اصلی مشکلات شناخته شوند.
۵- آنها می خواهند فاصله شان با دیگران را حفظ کنند
پذیرش شکست برای کسانی که از ترس های ذهنی رنج می برند و از شجاعت اخلاقی بی بهره هستند با پذیرش خطا، این حس را در آنها بوجود می آید که سپر عاطفی شان برداشته شده. آنها ترجیح می دهند اشتباه خود را انکار کنند تا مبادا حریم خصوصی شان به روی دیگران باز شود. این افراد معمولاً اهل بروز احساسات نیستند و همیشه سعی می کنند فاصله عاطفی شان با دیگران را حفظ کنند.
یک دیدگاه بنویسید