به مدد وسایل ارتباط جمعی الکترونیک، این ماهنامه در سایر کشورهای فارسی زبان از جمله افغانستان، خوانندگانی دارد. یکی از این مخاطبین محترم، به نام آقای پرویز شاه صافی که خودشان را پژوهشگر و کنشگر حوزه محیط زیست در افغانستان معرفی می کنند، برای ما مقاله ای فرستاده اند که در اینجا این مقاله را با مقداری جرح و تعدیل به نظر شما می رسانیم.
تغییرات آب و هوایی (Climate Change) در سال های اخیر به یکی از بزرگترین چالشهای اقتصادی و اجتماعی در سراسر جهان تبدیل شده. یکی از مهم ترین عوامل تغییرات اقلیمی، انتشار بیش از اندازه گازهای گلخانه ای است. مصرف سوخت های فسیلی در حمل ونقل، صنعت و معدن، کشاورزی و دامداری صنعتی، بیشترین سهم را در تولید گازهای گلخانه ای دارد. در نتیجه مسئولیت تغییرات آب و هوایی، بیشتر به عهده کشورهای صنعتی جهان است. در این میان کشور افغانستان که یک جامعه کشاورزی سنتی است و تا حد زیادی از صنعت و معدن کاوی و استفاده از وسایل رفاهی امروزی بی بهره است، فقط ۰/۱ درصد در انتشار گازهای گلخانه ای جهان نقش دارد.
این تاثیر اندک، باعث نشده که افغانستان از تخریب و تهدید های تغییرات اقلیمی در امان بماند، چون تغییرات اقلیمی مرز نمی شناسد و به هرکجا که بخواهد می رود. حتی می توان گفت افغانستان یکی از آسیب دیده ترین کشورهای جهان از تغییرات اقلیمی است. در افغانستان چندین سال است که سیل های بزرگ که سابقه تاریخی ندارد، به راه افتاده و عده زیادی از مردم را کشته و بی خانمان کرده. از طرفی میزان و شکل نزولات آسمانی در سال های اخیر تغییر کرده. در گذشته برف و بارانهای معتدل و بهنگامی در بیشتر مناطق افغانستان می بارید که امروزه دیگر از آنها خبری نیست. اکنون تغییرات آب و هوایی به تهدید بزرگی برای عموم مردم تبدیل شده که پیامدهای عمده اقتصادی، اجتماعی، قضایی و حتی امنیتی در پی داشته. این شرایط باعث شده که بهرهوری کشاورزی کاهش پیدا کند و آسیبهای عمدهای به زیرساختها، اکوسیستم، سایتهای فرهنگی، تاریخی و میراث طبیعی وارد شود.
اکنون دیگر در اصل قضیه فرقی نمی کند که چه کسانی و در کدام نقطه از دنیا، عوامل تغییرات اقلیمی هستند، بلکه ما در جستجوی کشورهایی هستیم که بخواهند سهمخود را در کنترل عوامل تشدیدکننده تغییرات اقلیمی و نتایج بوجود آمده از آن پرداخت کنند. ما هم در افغانستان باید تغییرات اقلیمی را جدی بگیریم، چون با شرایط سختی رو به رو هستیم که از سال های پیش، برایش تدبیری نیندیشیده ایم. از این پس باید در طراحی برنامه های توسعه و مدیریت منابع آب، به مشکل تغییرات اقلیم هم توجه کنیم. شرایط اقتصادی و سیاسی ناپایدار می تواند آسیبهای محیط زیست را چند برابر کند و تاثیرات تغییرات اقلیم را عریانتر به ما نشان دهد. یکی از راه های مبارزه با این مشکلات سرمایه گذاری بر روی زیرساخت ها است که نیاز به تامین سرمایه دارد.
برای تولید و جذب سرمایه، کشور ما دارای منابع عظیم معدنی مانند، آهن، بوکسیت، لیتیوم و خاکهای کمیاب است که ارزش آنها بیش از یک تریلیون دالر تخمین زده میشود. پیش بینی می شود افغانستان بتواند سالانه بیش از ۳۰۰ میلیون دالر از معادن مس عینک به دست بیاورد. دولت جدید افغانستان پس از توقف کمکهای بینالمللی، برای یافتن راههای جدید درآمدزایی، اخیراً با دولت چین مذاکراتی انجام داده تا چینی ها در معادن افغانستان سرمایه گذاری کنند. اما مشکل از جایی شروع می شود که فعالیت های شرکت های چینی معمولاً با کمترین استانداردهای روز دنیا همراه است. چندانکه تاکنون هیچ اثری از الزام حداقل قوانین زیست محیطی در این گفتگوها دیده نمی شود.
وقتی چینی ها میخواهند به افغانستان بیایند، خود را ملزم به رعایت هیچ قانون زیست محیطی نمی دانند و مردم هم نازشان را میخرند. آنها بدون توجه به خطرات زیست محیطی، فاضلاب کارخانهها را وارد آب های جاری و انواع گازهای گلخانه ای را روانه هوا می کنند. تجربه نشان داده هر منطقه ای که در کنار کارخانه و معدن قرار بگیرد، آلوده تر می شود و مردم سریعتر دچار بیماری های بهداشتی و امراض تنفسی و سقط جنین می گردند. اگر در زمان گسترش معدن کاوی، مسائل زیست محیطی رعایت نشود، افغانستان ممکن است ظرف ده الی بیست سال آینده محیط زیست خود را از دست بدهد و تاثیرش برگرمایش جهان افزایش پیدا کند.
مصداق این موضوع را در کشور ایران می توان پیدا کرد. این کشور در چهل سال پیش به نیت توسعه، ولی بدون این که به اولویت محیط زیست توجه کند، آسیب های بسیار جدی به منابع آبی و محیط زیست وارد کرد، تا جایی که اکنون منابع آبی ایران وارد مرحله بحرانی شده و هوای کلان شهرها در اکثر روزها غیرقابل تنفس است. اگرچه ایران کشوری صنعتی محسوب نمی شود، ولی اکنون در رتبه ۱۰ کشور اول تولید کننده گازهای گلخانه ای جهان قراردارد. بنابراین، اگر الگوی توسعه افغانستان بدون توجه به توسعه سبز و فقط معطوف به توسعه صنعتی باشد، در آینده نزدیک نه تنها بر آب و خاک هوا و بهداشت تاثیر منفی وارد میکند. بلکه باعث عدم امنیت غذایی مردم و سوء تغذیه در کودکان می شود. این پدیده می تواند کاهش توانایی های شناختی و موفقیت های تحصیلی کودکان و یا حتی مرگ زودرس را در پی داشته باشد.
اگر افغانستان بدون در نظر گرفتن اولویت های محیط زیستی، در جهت ترمیم زیر ساخت ها قدم بردارد، ممکن است در زمانی کوتاه بخشی از مشکلات اقتصادی را بهبود ظاهری بدهد. اما اینگونه توسعه اقتصادی ناپایدار، ضربات سختی را به محیط زیست میزند و نه تنها در طولانی مدت، هیچ دردی را از مردم افغانستان علاج نمیکند، بلکه همه ثروتها و منابع طبیعی آنها را تار و مار و غارت میکند و مردم نسبت به آینده خود ترسان و نگران شده، گرسنه و آواره میشوند.
یک دیدگاه بنویسید