ضمیر ناخودآگاه، بخشی از ذهن است که به صورت پنهانی به ما فرمان می دهد. فرض کنیم از کودکی به فردی گفته شده که تو تنبل و ناکارآمد هستی، آنگاه در بزرگسالی یک پیشنهاد شغلی جذاب به این فرد بشود. اینجا است که ضمیر ناخودآگاه وارد عمل می شود و فرمان می دهد که این پیشنهاد را جدی نگیر، چون تو تنبل و ناکارآمد هستی. آن فرد هم احتمالاً طبق دستور ضمیر ناخودآگاه، این پیشنهاد شغلی را با دلایل ناموجه، رد خواهد کرد. در نتیجه کاری که می توانست پُر سود و مفید باشد، اصلاً شروع نمی شود. نتیجه اینکه همه ما تحت تاثیر ضمیر ناخودآگاه هستیم. اگر به صورت آگاهانه تصمیم قاطعی گرفتید ولی در عمل آن تصمیم را رها کردید، بدانید این ضمیر ناخودآگاه شما است که با باورهای نهادینه شده، شما را از انجام آن تصمیم نهی کرده.

از بدو تولد چون ذهن خالی و مستعد هر تجربه جدیدی است، ضمیر ناخودآگاه شروع به شکل گیری نموده، اطلاعات را مانند یک اسفنج خشک در ناخودآگاه ضبط می کند و چون هیچ باور و الگوی از پیش تعریف شده ای در ذهن وجود ندارد، بدون قضاوت و پیش داوری، همه داده ها را ضبط می کند. همین اطلاعات دریافتی به مرور و با تکرار باورها را شکل می دهد. متاسفانه همین باورهای غلط پنهان در ضمیر ناخودآگاه، در سنین رشد و بزرگسالی معمولاً مشکل زا و باز دارنده می شوند.

همه ما انسان ها ممکن است در دوران کودکی، از طریق خانواده و اجتماع به تنبلی، نادانی، بی ارزشی و بی استعدادی متهم شده باشیم، یا پیام هایی در مورد محدودیت های فیزیکی، رنگ پوست، جنسیت یا سطح فرهنگی یا مالی خود دریافت کرده باشیم و یا ترس های واهی از لولو خورخوره، آمپول، سگ، میکروب و هزار چیز دیگر در ذهنمان وارد شده باشد. این پیام ها اگر بارها تکرار شوند، ضمیر ناخودآگاه فرض می کند اینها اطلاعات صحیح و مهم هستند، در نتیجه آنها را به عنوان اصول و باور، ذخیره می کند و در آینده براساس آن داده ها عمل خواهد کرد.

هرچند این پروسه از روز تولد تا روز مرگ ادامه دارد، ولی اوج ذخیره سازی ضمیر ناخودآگاه در سنین ۲ تا ۵ سالگی اتفاق می افتد. بسیار طبیعی است که هر آنچه در مزرعه ضمیر ناخودآگاه ما کاشته و بوسیله تکرار و احساسات تغذیه می شود، کم کم به واقعیت های انکار ناپذیر زندگی تبدیل خواهد شد و کنترل زندگی ما را در دست خواهد گرفت. در نتیجه وقتی ما به سن نوجوانی و جوانی و بزرگسالی می رسیم، تحت تاثیر پدر و مادر، محیط اطراف، مردم، وسایل ارتباط جمعی و سایر عوامل موثر، باورهایی را دریافت و در ضمیر ناخودآگاه خود ذخیره کرده ایم که ممکن است بسیاری از آنها غلط باشند.

متاسفانه خود ما نمی توانیم متوجه مشکلات ضبط شده در ضمیر ناخودآگاه خود بشویم، چون همانگونه که از نامش پیدا است در ناخودآگاه اتفاق می افتد. فقط زمانی ممکن است متوجه منشاء این فرمان های غلط شویم که موانع بزرگ و خطرناکی بر سر راهمان ایجاد کند و جلو موفقیت و پیشرفت ما را بگیرد. البته در آن زمان هم معمولاً خودمان متوجه نمی شویم مشکل از کجا سرچشمه می گیرد و به دلیل پیچیدگی موضوع، نیاز دارد که یک فرد متخصص به ما کمک کند. حالا شما اگر از هر طریق متوجه شدید که تعدادی از باورها و برنامه ریزی های ضمیر ناخودآگاه تان اشتباه و کهنه است، فکر نکنید که به آسانی می توانید خود را از شر این پیام های مضر و نادرست خلاص کنید. چون شکستن باورهای قدیمی که در ضمیر ناخودآگاه لانه کرده، به این سادگی ها نیست.

برای کاهش آسیب ها و ترمیم این مشکل، شما مجبورید اطلاعات ضمیر ناخودآگاه خود را دوباره برنامه ریزی کنید. خبر خوب این است که برنامه ریزی مجدد ضمیر ناخودآگاه نسبتاً ساده است، بشرطی که بدانید چگونه باید آن را انجام دهید.

گام نخست این است که عوامل محیطی مخرب را کاهش دهید. مطمئن باشید که در یک محیط پر از مسائل منفی و کشمکش فقط پیام های منفی توسط ذهن شما تقویت و پردازش می شود. اگر در چنین محیطی زندگی می کنید اولین اقدام شما این باید باشد که از قرار گرفتن در معرض موارد منفی به شدت اجتناب کنید و از همنشینی با افراد سمی که مدام افکار منفی خود را به سمت شما پرتاب می کنند برحذر باشید. سعی کنید فقط اطلاعات مثبت را به سمت خود جذب کنید و بیشتر وقت خود را با افراد مثبت اندیش و موفق بگذرانید.

گام بعدی تجسم است. ضمیر ناخودآگاه به تصاویر ذهنی واکنش خوبی نشان می دهد و تجسم، روشی مناسب برای برنامه ریزی ذهن با تصاویر مثبت و قدرتمند است. هر روز مقداری از زمان خود را به تجسم صحنه های مثبت درباره خود و تجربه های زندگی تان اختصاص دهید. صحنه هایی مانند خانه زیبا و آراسته، روابط انسانی خوب، کارهای رضایت بخش، تعطیلات هیجان انگیز، ورزش و تقویت بدنی و هر چیز دیگری که دوست دارید در زندگی شما اتفاق بیفتد. به موازات این کار سعی کنید ترس ها، نگرانی ها، تنبلی ها و تردیدهای ذخیره شده در ناخودآگاه خود را پاک کنید.

گام سوم استفاده از جملات و افکار مثبت است. ضمیر ناخودآگاه تنها زمان حال را درک می کند و تمرکز بر روی آینده، نمی تواند ضمیر ناخودآگاه را تحت تاثیر قرار دهد. مثلاً به جای گفتن “من موفق خواهم شد” بگویید “من موفق هستم.” بعلاوه ضمیر ناخودآگاه افعال منفی را هم نمی شناسد، به عنوان مثال اگر بگویید “من شکست خورده نیستم” ذهن ناخودآگاه این گونه تفسیر می کند که “من شکست خورده هستم.” از طرفی افکار مثبت را باید با تمام وجود احساس کنید. اگر با خود تصمیم بگیرید که می خواهید در کارهایتان موفق شوید، زمانی که در درون خود احساس عجز و عدم موفقیت می کنید، پیام ناتوانی از ضمیر ناخودآگاه به مغز شما منتقل خواهد شد و فرمان هایی در رابطه با عدم موفقیت، به خودآگاه شما صادر می کند.

گام بعدی تکرار است. جملات و افکار تاکیدی اگر تنها یک یا دو بار در روز در ذهن مرور شود، اثر زیادی نخواهند داشت. برای نتیجه گیری بهتر، لازم است چندین بار در طول روز خواست های خود را در ذهن تکرار کنید. کافیست به حالت آرامش فرو بروید و روی تصاویر مثبت تمرکز کنید. به این شکل ضمیر ناخودآگاه در اثر تکرار، به راحتی هر پیامی را که بخواهید جذب می کند.

فراموش نکنید تغییراتی که با این گام ها ایجاد می شود، ممکن است سخت باشد، ولی مادام العمر و قوی خواهند بود و بی شک ارزش انتظار و کوشش شما را خواهند داشت.