حدود یکسال و دو ماه قبل در ۹ ژانویه سال ۲۰۲۰، دولت چین به سازمان بهداشت جهانی اطلاع داد بیماری تنفسی مرموز و خطرناکی در شهر ووهان شناسایی شده که عامل آن نوع جدیدی از ویروس های تاجی شکل است. بر اساس تجربیاتی که دانشمندان از سایر ویروس های تاجی مانند سارس و مرس داشتند، می دانستند گسترش آن از طریق تماس نزدیک با فرد آلوده اتفاق می افتد و راه کنترل آن ماسک زدن، حفظ فاصله اجتماعی و قرنطینه است. لذا دولت چین شهر ۱۱ میلیونی ووهان را به قرنطینه کامل برد، هرچند ویروس کرونا به دلیل مراودات وسیع جهانی، قبل از آغاز قرنطینه به تمام دنیا سرایت کرده بود.
کشور ۱/۵ میلیارد نفری چین که زادگاه ویروس کرونا محسوب می شود، به دلیل رعایت دقیق قرنطینه و استفاده از ماسک و سایر پروتکل های بهداشتی، تاکنون تنها یک موج بیماری را تجربه کرده و در ۹ ماه گذشته آمار مبتلایان را در حد ۱۰۰۰ نفر و مرگ و میر را در حد صفر، نگاه داشته. به جز چین چند کشور دیگر مانند نیوزلند، استرالیا، تایلند و سریلانکا نیز تنها یک موج افزایش بیماری داشتند و موفق شدند جلو موج های بعدی را بگیرند. البته بیشتر کشورها دو موج داشتند، بعضی ها هم مانند آمریکا، انگلستان، فرانسه، اسپانیا و ایران، سه موج کرونا را تجربه کردند. حالا مسئولان بهداشتی ایران، درباره احتمال بروز موج چهارم در ماه اسفند هشدار می دهند و پیش بینی می کنند با توجه به شیوع انواع ویروس جهش یافته، اگر موج چهارمی اتفاق بیفتد، بسیار شدیدتر و سریع تر از سه موج قبلی خواهد بود.
به راستی چگونه است که کشورهای پرجمعیت مانند تایلند، ویتنام و چین، توانسته اند کرونا را کنترل کنند، ولی کشورهایی مانند برزیل، هند و ایران و حتی ابرقدرت های مالی و علمی جهان مانند آمریکا، انگلستان و آلمان نتوانسته اند به خوبی جلو این بیماری را بگیرند. این اتفاق حتماً دلایل علمی و پزشکی متنوعی دارد ولی از دیدگاه جامعه شناسی، کشورهایی توانسته اند بیماری را بهتر کنترل کنند که انضباط، پیگیری و مداومت بیشتری اعمال کرده اند. حال آنکه در کشورهای ناموفقی مانند آمریکا که رئیس جمهورش به کرونا و ماسک اعتقاد نداشت، وقتی موج اول گسترش بیماری تا حدودی فروکش کرد، مردم بدون ماسک به خیابان ها ریختند و بر علیه محدودیت های کرونایی تظاهرات کردند و موج های بعدی را بوجود آوردند، انگلیسی ها بعد از کاسته شدن از شدت بیماری، برای تفریح و سرگرمی به بارها و مشروب فروشی ها سرازیر شدند، اسپانیایی ها به مجرد اینکه شرایط کمی عادی شد، به ساحل دریا رفتند و شب ها دور هم جمع شدند و مهمانی گرفتند. ایرانی ها نیز بعد از کاسته شدن از شدت هر یک از موج های کرونایی، چون فکر کردند دیگر مشکل تمام شده، فوری با مترو های شلوغ به سرکار و زندگی رفتند و در انواع مراسم و دورهمی شرکت کردند و در جاده های شلوغ به سیر آفاق و انفس پرداختند.
عدم پیگری و نداشتن مداومت، یکی از رفتارهای فرهنگی رایج در کشور ما است که آثار آن در بسیاری از امور دیده می شود. یکی از موارد عدم مداومت که تاکنون آسیب های بزرگی به کشور وارد کرده، در رابطه با کنترل بحران های زیست محیطی است. به عنوان نمونه، ۳۰ سال پیش مشخص شد که آب دریاچه ارومیه در حال کاهش است. در سال۱۳۹۱ تصاویر ماهوارهای نشان داد۸۰ درصد از مساحت دریاچه به دلیل کم آبی خشک شده. کارشناسان برای این بحران زیست محیطی دلایل متنوعی اعلام کردند، از جمله سد سازی بیرویه، احداث بزرگراه بر روی دریاچه، بارش اندک برف و باران، استفاده بیرویه از منابع آب دریاچه و چند مورد دیگر. تحقیقات بعدی نشان داد خشکسالی فقط عامل ۵ درصد از کاهش آب دریاچه است و مابقی مربوط می شود به عوامل انسانی و پروژههای جاهطلبانه، از جمله ساختن بیش از دویست سد بر روی رودخانه هایی که آب خود را به دریاچه ارومیه می ریزند.
اگر روند خشک شدن دریاچه ادامه پیدا می کرد، پیامد آن تهدیداتی همچون بروز طوفان نمک، بیابان زایی، گسترش بیماری های سخت و از بین رفتن باغات و کشاورزی بود. لذا در سال ۱۳۹۲ تشکیلاتی به نام ستاد احیاء دریاچه ارومیه راه اندازی شد تا مدیریت بحران را بعهده بگیرد. این ستاد توانست ظرف ۶ سال، با بودجه ای در حدود۶۰۰۰ میلیارد تومان، چندین تصفیهخانه و پروژه انتقال آب، راه اندازی کند و با بالا بردن حق آبه دریاچه و ده ها اقدام فنی دیگر، حجم آب را نسبت به سال ۹۳، تا حد ۲/۵ برابر افزایش داد. البته بارش باران های فراوان در سال های ۹۸ و ۹۹ نیز کمک موثری بود تا دریاچه ارومیه بتواند ۵۰ درصد از مساحت خود را پس بگیرد. هرچند دریاچه هنوز برای رسیدن به تراز اکولوژیک خود، ۹ میلیارد متر مکعب کسری آب دارد.
امسال که خطر خشک شدن تا حدی از دریاچه ارومیه دور شد، ناگهان روحیه عدم مداومت و پیگیری، به سخت ترین شکل ممکن، خود را نشان داد و بودجه ستاد احیاء، در قانون بودجه سال ۱۴۰۰ تا سطح ۵۰۰ میلیون تومان یعنی قیمت یک اتومبیل متوسط، سقوط کرد. این در حالی است که کل بودجه کشور با توجه به تورم لجام گسیخته، ۲۰ درصد رشد پیدا کرد. ظاهراً توجیه مسئولین برای کاهش بودجه پروژه ای به این اهمیت آنهم تا این حد، احتمالاً بهبود نسبی شرایط تراز آب دریاچه ارومیه است. غافل از اینکه هرچند موج اول خشک شدن دریاچه تا حدودی کاهش یافته، اما اگر مداومت و پیگیری نباشد، موج های بعدی نیز در راه خواهد بود. مداومت و پیگیری هم بدون بودجه امکان پذیر نیست.
شهریار بدیعی
یک دیدگاه بنویسید