ملیندا گیتس، بنیانگذار بنیاد بیل و ملیندا گیتس، اخیراً در توئیتر نوشت “سریع ترین نرخ کاهش میزان باروری در جهان، در ایران اتفاق افتاده است.” معاون وزیر بهداشت در امور خانواده و جمعیت مدارس، نیز اظهار داشت: نرخ رشد جمعیت ایران برای اولین بار طی چهار دهه گذشته به کمتر از یک درصد کاهش یافته. میزان موالید در سال ۱۳۹۴ در حدود ۲۰ نفر در هر هزار زن بود. این رقم در سال ۱۳۹۸ به ۱۴ نفر تقلیل پیدا کرد. تا جایی که پیش بینی می شود با تداوم وضعیت فعلی، ممکن است کشور ما تا سال۱۴۳۰ پیرترین کشور دنیا بشود.” پس از اینگونه سخنان، دوباره موجی از نگرانی درباره کاهش نرخ زاد و ولد و پیر شدن جمعیت کشور به وجود آمد. حالا سوالی که باقی می ماند این است که آیا این روند جایی برای نگرانی دارد یا نه؟

کاهش موالید، مانند همه پدیده های اجتماعی دارای معایب و محاسنی است. در هر صورت نباید فراموش کنیم که انتخاب های انسان همیشه بین خوب و بد قرار ندارد، بلکه در بیشتر مواقع انتخاب ها بین بد و بدتر و خوب و خوب تر واقع می شود. در نتیجه مهم ترین عامل تصمیم گیری کارشناسانه برای رشد موالید، در نظر گرفتن کلیه شرایط است. مهم‌ترین نگرانی مدیران کشور از کاهش نرخ رشد جمعیت، افزایش جمعیت سالمند و کاهش نیروی مولد اقتصادی است. یعنی افزایش هزینه ملی و کاهش تولید. این طرز تفکر ریشه در زمان هایی دارد که بخش عمده‌ای از جمعیت ایران کشاورز بودند یا در شهرها به امور خدماتی کوچک اشتغال داشتند. در این دوران چون کودکان از سنین پایین تبدیل به نیروی کار و کمک‌خرج خانواده می‌شدند، داشتن هر بچه به معنای امکان درآمدزائی بیشتر خانواده بود. اما در دوران مُدرن فرزندآوری در بسیاری از خانواده‌ها باعث افزایش هزینه و کاهش درآمد می‌شود. در چنین شرایطی مسلماَ الگوی زاد و ولد قدیمی، دیگر کار ساز نیست.
در دوران کنونی، ایران تنها کشوری نیست که جمعیت سالمند آن رو به افزایش است، بلکه در اکثر نقاط دنیا اوضاع به همین منوال است و پیر شدن جمعیت، یک پدیده فراگیر جهانی است. تمام پیش‌بینی‌ها حکایت از آن دارد که در سال‌های آینده، رشد جمعیتی در بسیاری از کشورهای جهان، به جز کشورهای آفریقایی، کاهش پیدا خواهد کرد. از طرفی شرایط جمعیتی ایران نیز در حدی که گفته می‌شود نگران‌کننده نیست. رشد جمعیت در ایران همچنان مثبت است و نرخ باروری هنوز بیشتر از سناریوی‌ کاهش جمعیت است، یعنی جمعیت کشور در سال های آینده رشد پیدا خواهد کرد و در ۳۰ سال آینده به رقم ۹۵ میلیون نفر خواهد رسید. بنابراین روشن است حتی اگر نرخ باروری از آنچه در سال ۹۸ رخ داده پایین‌تر هم برود، ایران هرگز پیرترین کشور جهان نخواهد شد و سال‌های طولانی، نیروی کار کافی برای اداره اقتصاد جامعه، در اختیار خواهد داشت. در بدترین حالت، اگر نرخ باروری بازهم کمتر شود، در سال ۱۴۳۰ یک چهارم جمعیت ایران سالمند، ۱۵ درصد زیر ۱۵ سال و ۶۰ درصد در سنین ۱۵ تا ۶۴ سال قرار خواهند گرفت. اگر در آن زمان امکان فعالیت اقتصادی، فقط برای نیمی از این جمعیت فراهم باشد، تعداد نیروی کار در آن زمان، بیشتر از حال حاضر خواهد بود.

طبق آمار، جمعیت شاغل ایران در سال ۱۳۹۸ حدود ۲۴ میلیون نفر بوده که از آن میان کمتر از ۱۵ میلیون نفر شغل تمام وقت داشته‌اند. وقتی این تعداد شاغل می‌تواند مایحتاج و غذای ۸۳ میلیون جمعیت را تامین کنند، قطعاَ در ۳۰ سال آینده تعداد ۳۰ میلیون شاغل، از عهده تامین غذا و امکانات برای ۹۵ میلیون ایرانی بر خواهند آمد. پس بهتر است مسئولان ایران به جای نگرانی از پیر شدن جمعیت و کاهش جمعیت مولد، به فکر افزایش ظرفیت کار و تولید باشند. این کار مهم تر و ممکن‌تر از آن است که بخواهند یک جامعه بحران‌زده را به افزایش زاد و ولد مجبور کنند.
از مدت‌ها پیش بحران افزایش جمعیت سالمندان در کشورهای توسعه‌یافته آغاز شده است. در حال حاضر نزدیک به ۲۸ درصد جمعیت ژاپن، بالای ۶۵ سال سن دارند. در حالی که در ایران حدود ۶ درصد جمعیت بالای ۶۵ سال هستند. هم اکنون تمام شاخص‌های اقتصادی و رفاه اجتماعی ژاپن از ایران بهتر است. اگر ایران بتواند تا ۵۰ سال آینده از تجربه ژاپن الگوبرداری کند و شاخص‌های اجتماعی و اقتصادی‌اش را رشد دهد، حتی می تواند در آن زمان، شرایط اقتصادی و رفاهی به مراتب بهتر از امروز را تجربه کند.

کشور ما در حال حاضر درگیر بزرگ‌ترین بحران‌ها و چالش‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. بر اساس آمار صندوق بین‌المللی پول، بواسطه رشد اقتصادی منفی در سه سال گذشته، یک پنجم اقتصاد ایران کوچک شده است. در حالی که در همین مدت حدود ۵ درصد به جمعیت کشور اضافه شده. در واقع قدرت اقتصادی هر ایرانی در سه سال گذشته نزدیک به ۲۲ درصد کاهش یافته. در چنین شرایطی افزایش جمعیت یک عامل مهم در تشدید بحران اقتصادی خواهد شد. از طرفی بخش بزرگی از مساحت ایران را مناطق کویری و کوهستانی غیر قابل زیست تشکیل داده. فقط چیزی در حدود یک دهم مساحت ایران، اراضی قابل زیست است که تقریباَ ظرفیت تمام آنها تا اکنون تکمیل شده. آیا شهرهای متراکم و شلوغ ایران ظرفیت تراکم جمعیت بیشتر را دارند؟ آیا زمین قابل سکونتی باقی مانده که ساخته نشده باشد؟‌ آیا شهرهای بزرگ ایران گنجایش ترافیک بیشتر از این را دارند؟‌ آیا زمین قابل کشت باقی مانده که در آن چیزی کاشته نشده باشد؟ آیا هنوز چاه و سفره آب زیر زمینی باقی مانده که آب آن بیرون کشیده نشده باشد؟ متاسفانه جواب تمام این سوال‌ها منفی است. به نظر نمی رسد در چنین شرایطی پا فشاری بر روی افزایش زاد و ولد، روش مناسبی برای کشوری مانند ایران باشد.