آیا تا ‌به‌حال متوجه شده‌اید که بعضی از خصوصیات، عادات و عقاید والدینتان در شما نیز وجود دارد. مثلاَ کمی وسواسی بودن را از مادر خود گرفته اید، یا کمی عصبانی بودن را از پدر. کودک وقتی به دنیا می آید به جز عمل مکیدن که آن را هم در شکم مادر و با مکیدن شست تمرین کرده، هیچ کار دیگری بلد نیست. آنها به تدریج با مشاهده و گوش دادن به اطرافیان و تقلید از آنها، انواع رفتارها را یاد می گیرند. بچه ها مرتباَ والدین خود را تماشا می کنند و حتی زمانی که والدین قصد آموزش ندارند، مشغول یادگیری از آنها هستند. والدین اولین و مهمترین معلم فرزند خود هستند. بچه ها  می توانند مهربانی و محبت، دلسوزی و همدلی، یا خشونت، خود بینی و منفعت طلبی را از آنها بیاموزند. به همین دلیل معمولاَ والدین مضطرب، فرزندانی مضطرب و والدین مثبت، کودکان با اعتماد به ‌نفس تربیت می‌کنند.

علت تاثیر گذاری عمیق والدین این است که آنها تا مدت زیادی تنها و مهم‌ترین الگوی فرزندان خود هستند. بچه ها از بدو تولد بیشتر وقت خود را با والدین و اعضای خانواده می گذرانند و چون مغزشان آمادگی زیادی برای جذب و ضبط اتفاقات دارد، معمولاَ بدون هیچ پیش داوری و قضاوت، از رفتار والدین و یا کسانی که آنها را بزرگ می کنند، الگو برداری می کنند. شاید خود والدین از شدت پیام‌های نامحسوسی که برای فرزندشان ارسال می‌کنند خبر نداشته باشند. چون فکر می کنند  بچه ها چیز زیادی از رفتار و گفتار آنها درک نمی کنند. در نتیجه اگر بخواهند دروغ بگویند یا غیبت کنند یا تهدید کنند، بدون توجه به حضور بچه ها و تاثیری که این اعمال بر روی روح و روان آنها می گذارد، اینگونه رفتار را در پیش چشم کودکان انجام می دهند. درست در زمانی که مغز بچه ها تمام اتفاقاتی را که در اطراف خود می بینند،  اعم از خوب یا بد، مفید یا مضر و حتی بدون داشت درک مشخصی از موضوع، در ذهن خالی و تمیز خود منعکس می کنند. مسلماَ بچه ها در خردسالی معنی بسیاری از حرف ها را نمی فهمند، ولی از حالت بیان سخنان و نتیجه ای که از آن بوجود می آید، کم کم به ماهیت رفتار والدین پی می برند و آن را الگو رفتار خود می کنند. از طرفی یادگیری عمیق احتیاج به تکرار دارد. رفتار پدر و مادر چون مرتباَ در جلو چشم کودکان تکرار می شود، در نتیجه یادگیری کودک از والدین بسیار آسان و سریع است. کودکان رفتار و گفتار اخلاقی یا غیر اخلاقی را از والدین کپی برداری می کنند. مثلاَ وقتی والدین در برابر نگاه جستجوگر و کنجکاو کودک دروغگو می گویند، کودک که با دقت و قدرت جذب زیاد، نظاره گر این رفتار است، کم کم تفاوت حرف و عمل را در می یابد و در اثر تکرار می آموزد که او هم می تواند برای رسیدن به اهداف خود دروغگو بگوید.

یادگیری از طریق تقلید بقدری قدرت دارد که حتی بر روی عادات، افکار، عقاید و سلیقه کودکان نیز تاثیر می گذارد. یک نمونه عادات غذایی والدین است که به کودکان انتقال پیدا می کند. اگر والدین ماهی بخورند بچه ها هم معمولاَ ماهی دوست خواهند داشت و اگر آثار نفرت از ماهی و بوی ماهی در چهره والدین آشکار شود، کودکان هم ماهی دوست نخواهند داشت و حتی ممکن است تا آخر عمر، لب به ماهی نزنند. در واقع کودکان از والدین خود تقلید می کنند که چه غذایی را دوست داشته باشند و کدام غذا را نخورند. اگر والدین به طور معمول غذاهای سالم و متنوعی بخورند، به فرزندان خود تلقین می کنند که آنها هم همان نوع غذا را انتخاب کنند و بزرگسالانی که عادت به خوردن غذای های ناسالم و فست فود دارند، تا حد زیادی الگوی غذایی خود را به کودک القا می کند.

با توجه به خصوصیت تربیتی تقلید، که طبیعی و فطری است، والدین بهتر است تمام تلاش خود را بکنند تا کودکان با مدل ها و موقعیت های سازنده و رفتارهای مثبت، محاصره شوند و از قرار گرفتن کودک در معرض تأثیرات منفی تا حد امکان جلوگیری کنند، یا حداقل اینگونه تاثیرات را محدود نمایند. در هر صورت طرز مراقبت و حد محبتی که والدین در حق کودک قائل می شوند و چگونگی روابط افراد خانواده با یکدیگر نقش اساسی در تربیت روحی و روانی کودکان بازی می کند، چون آنها همین الگو ها را از خانواده می آموزند و از آنها تقلید می کنند و این خلق و خو در تمام طول زندگی، کم و بیش در کنارشان خواهد ماند.