سیاستمدار خوب کسی است که راه را می داند، راه را طی می کند و راه را نشان می دهد و براساس آنچه که خوب و درست و به نفع کل مردم است، تصمیم می گیرد و با تفکر و قاطعیت پای تصمیم خود می ایستد. کسانی که مرتباً دچار تردید و شک می شوند و نظرات خود را تغییر می دهند، به درد سیاست نمی خورند. یک سیاستمدار می تواند قبل از تصمیم گیری سوال کند، کنجکاوی به خرج دهد، مسائل را مزه مزه کند و با حوصله سمت و سوی حرکت خود را پیدا کند و بداند چه کاری را می خواهد انجام دهد و چه کاری را نمی خواهد انجام دهد، اما از زمانی که تصمیم گرفت، دیگر نباید شک کند و باید به سرعت تصمیم خود را انجام دهد، یک سیاستمدار خوب اگر دودلی کند فرصت ها را از دست می دهد. سیاستمدار باید قبول داشته باشد که در سیاست هیچ راه میانبر وجود ندارد و برای رسیدن به اهداف باید برنامه داشت و زحمت کشید. اگر کسی فکر کند راه میانبر وجود دارد، متاسفانه باید در طولانی مدت از جیب مردم جریمه سنگینی را پرداخت کند.

دشمن سیاستمدار خوب، بی نظمی و آشفتگی است. اگر کارهای یک سیاستمدار از نظم برخوردار نباشد و دچار آشفتگی باشد، خواه ناخواه با شکست مواجه خواهد شد. سیاستمدار باید بداند کار سیاسی مانند اداره کردن یک کارخانه خیلی بزرگ است که تعداد زیادی کارمند و کارگر در آن کار می کنند. برای موفقیت این کارخانه باید همه چیز سر جای خودش باشد و هر کسی به طور دقیق و مشخص بداند کارش چیست. یک سیاستمدار برای اجرای امور نیاز به نظم آهنین دارد. انجام کارها در عرصه سیاست، باید تعریف شده و بر اساس استانداردها و بر مبنای کنترل و نظارت باشد. یک سیاستمدار خوب باید نظم و انضباط، جدیت، رعایت مقررات و آیین نامه ها را به دقت مورد توجه قرار دهد.

اگر کسی در امور روزمره یا استراتژیک خود، بی حساب و کتاب باشد، بدانید آن فرد به هیچ وجه مناسب کار سیاست نیست و شما نمی توانید به او اطمینان کنید و سرنوشت خود را به او بسپارید. کسی که در اندازه کوچک نتواند کارهای خود و مجموعه زیر دست خود را اداره کند، در اندازه بزرگتر مطمئناً مشکل خواهد داشت. بی نظمی و آشفتگی ذهنی، بی نظمی و آشفتگی کاری، نمودهایی از ذهنیت آدم هایی است که اصولاً به درد سیاست نمی خورند.

داشتن طرح و برنامه از الزامات یک سیاستمدار است. سیاستمدار نمی تواند در جواب به مشکلات مشخص، به جای ارائه برنامه، صحبت های کلی بکند و از این شاخه به آن شاخه بپرد. نمی تواند سخن های بی نظم، غیر دقیق و بدون ترتیب و اولویت ارائه کند. سخنانی که معلوم نیست از کجا شروع و در کجا تمام می شود. کسی که طرح و برنامه دقیقی نداشته باشد، نمی توان برای پیشبرد اهداف و بهبود شرایط راهکار داشته باشد. در نتیجه مجبور می شود هر چه که به ذهنش می رسد را بدون در نظر گرفتن امکان اجرائی آن، به زبان آورد.

سیاستمدار کسی است که دقیقاً بداند چه می خواهد بگوید و چه می خواهد بکند و چه کاری را قادر است انجام دهد. سیاستمدار برای اهداف خود طرح و برنامه دارد و اهداف برایش فقط یک شعار زود گذر نیستند. او به دقت و ترتیب مشخص می کند که چه کارهایی قرار است انجام شود و اگر در هر مرحله مشکلی پیش آمد، چگونه می خواهد آن مشکل را رفع کند. سیاستمدار خوب برای هر مسئله، باید علاوه بر راه حل های مناسب، چندین راه حل جایگزین نیز در دست داشته باشد. انسان هایی که از این خصلت ها برخوردار هستند، به درد سیاست می خورند و ما می توانیم به آنها اعتماد کنیم، حتی اگر عقاید مشترک ما با آنها فقط۱۰تا ۱۵ درصد باشد. اما هرگز نمی توانیم به کسانی که خصوصیات یک سیاستمدار خوب را ندارند اعتماد کنیم، حتی اگر عقاید و نظراتشان کاملاً با ما مشترک باشد.