در طول تاریخ، آرزوی پرواز همیشه همراه بشر بوده است. از زمانی که انسان ماه را به عنوان نزدیک ترین سیاره به زمین شناخت، آرزوی دستیابی به ماه نیز در دلش لانه کرد. اولین نشانه مدون این آرزو در سال ۱۸۶۵ در کتاب علمی، تخیلی ژول ورن به نام سفر به ماه تجلی پیدا کرد. ولی بیش از صد سال زمان لازم بود تا این رویا به حقیقت بپیوندد.

پنجاه سال قبل، در تاریخ ۲۰ ژوئن۱۹۶۹ ( بیست و نهم تیر۱۳۴۸)، بعد کوشش ها و برنامه ریزی های فراوان، بالاخره اولین انسان، پای خود را بر روی خاک کره ماه گذاشت. از نظر علمی این حیرت انگیز ترین و پیچیده ترین کاری است که بشر تاکنون انجام داده. یعنی سیاره خود را ترک کرده و وارد کره دیگری شده. نام اولین کسی که پا به ماه گذاشت نیل آرمسترانگ بود. او در لحظه تاریخی پا گذاشتن بر سطح ماه، جمله مهمی را گفت: «این گام کوچکی برای یک انسان و جهشی بزرگ برای بشریت است». آرمسترانگ در کتاب خاطراتش نوشت “من یک آدم احساساتی نیستم. وقتی خانه والدینم را ترک کردم گریه نکردم. وقتی در ناسا مشغول کار شدم، گریه نکردم و حتی وقتی روی ماه پا گذاشتم گریه نکردم. اما وقتی از روی ماه به زمین نگاه کردم، بغضم ترکید. با تردید به پرچم آمریکا که بنا بود روی ماه نصب کنم نگاه کردم. در آن فاصله از زمین، دیگر ملیت و رنگ و نژاد در کار نبود. من بودم و یک خانه گرد آبی رنگ. انگشتم را به سمت زمین گرفتم. کره زمین با آن عظمت، پشت نوک انگشتم پنهان شد. با خود گفتم: انسان ها برای چه با هم می جنگند؟ و اشک ریختم”

هرچند فتح ماه به وسیله آمریکایی ها اتفاق افتاد، ولی در واقع یک پدیده بین المللی به حساب می آید که بر دوش تاریخ علم دنیا سوار است. آیا سفر به ماه، بدون نظریه خورشید مرکزی کوپرنیک و کشف قوانین سه‌گانه کپلر که شرایط حرکت دو جرم در فضا را نسبت به هم تشریح کرد، امکان پذیر بود؟ آیا امکان داشت بدون کشف امواج الکترومغناطیس توسط هاینریش هرتز که منجر به اختراع رادیو توسط مارکونی و نیکولا تسلا شد، بتوان سفینه ای به فضا فرستاد و با آن در تماس بود؟ جالب اینجا است که اگر بخواهیم نقش مستقیم دانشمندان جهان در رسیدن پای انسان به ماه را به دقت بررسی و ارزش گذاری کنیم، می بینیم در بین ۶۰۰۰۰ نفری که در خدمت پروژه آپلو یازده بودند، نقش ۸۸ دانشمند آلمانی که در دوره جنگ دوم جهانی، به آمریکا کوچ کردند، بسیار پر رنگ است. یکی از این دانشمندان ورنر فون براون (Wernher von Braun) ، مهندس آلمانی هوا فضا و پیشگام توسعه‌ فناوری موشک در آلمان بود.

در طول جنگ جهانی دوم، موشک های دوربرد V-1 و V-2  که تکنولوژی آن فقط در دست آلمان ها بود، وحشت زیادی در میان نیروهای متفقین ایجاد کرد و بسیاری شهرهای اروپایی را در ترس و وحشتی بی‌سابقه فرو برد. به همین دلیل آمریکا در پایان جنگ، برای شناسائی تکنولوژی این موشک ها، تعدادی را به غنیمت گرفت و به همراه مغز متفکر ساخت موشک ها، یعنی ورنر فون براون به آمریکا فرستاد. فون براون از زمانی که در کودکی از مادرش یک تلسکوپ هدیه گرفت، به فضا علاقه مند شد و همیشه رویای رفتن به ماه را در سر می پروراند. فون براون کلید سفر به ماه را در ساخت موشک می دانست، به همین منظور به عضویت حزب نازی آلمان درآمد و با پول و امکانات و تکنسین هائی که هیتلر در اختیارش گذاشت، موشک V-2  با سوخت جامد را ساخت. فون براون پس ازآمدن به آمریکا، به عنوان مسئول هدایت تیم توسعه موشکی ارتش آمریکا، در زمینه ساخت موشک‌های بالیستیک قاره‌پیما، شروع به کار کرد.

بعد از پایان جنگ، بین آمریکا و شوروی (روسیه آن زمان) بر سر سهم خواهی از سرزمین های متصرف شده، جنگ سردی در گرفت. به این دلیل به آن جنگ سرد می گفتند که آتشی رد و بدل نمی شد، ولی رقابت های نظامی و سیاسی گسترده ای وجود داشت. در سال۱۹۵۷ اتحاد جماهیر شوروی موشکی به نام اسپوتنیک۱ را به فضا فرستاد که نخستین  ماهواره فضایی جهان بود. در این زمان آمریکایی‌ها هم تصمیمی جدی برای پیشرفت در حوزه‌ی هوافضا گرفتند. آن‌ها تیم تحقیقاتی آلمانی به رهبری ورنر فون براون را برای پیروزی در رقابت فضایی با شوروی به کار گرفتند. در راستای همین هدف، سازمان فضایی ناسا را در جولای سال ۱۹۵۸ به‌صورت رسمی تأسیس و فعالیت فضایی آمریکا را آغاز کرد. فون براون هم نقش اصلی در تعیین اهداف و پروژه‌های فضایی این کشور را به عهده گرفت.

بالاخره در ۲۰ ژوئن۱۹۶۹، به لطف طراحی موشک توسط ورنر فون براون، انسان در ماه گام گذاشت. بدون حضور این دانشمند موشکی آلمان که خود وام دار تاریخ علم در اروپا بود، فرود انسان در ماه لااقل در آن دوران، غیرممکن به نظر می رسد. در آن زمان ورنر فون براون در اوج شکوفائی علمی خود بود و توانست به بزرگترین هدف زندگیش که سفر به ماه بود برسد. او معتقد بود”هر کاری که انسان بتواند تصور کند، ممکن است”.