بسیاری از افراد همیشه شکایت می کنند که در زندگی موفق نیستند. بعضی ها هم در مقاطعی از زندگی به موفقیت هائی دست پیدا می کنند ولی آنها را زود از دست می دهند. عدم موفقیت و از دست دادن موفقیت می تواند عوامل بسیار متنوعی داشته باشد. ولی هفت دلیل است که هم اهمیت زیادی دارند و هم در اغلب افراد مشترک هستند. بیائید با این هفت دلیل که قاتل موفقیت هستند، بیشتر آشنا شویم.

– نداشتن اعتماد بنفس: اعتماد به نفس یکی از شرایط روانی است که شخص به توانایی و استعداد خود در انجام کارها به صورت موفقیت‌آمیز اعتماد وباور دارد. عدم اعتماد به نفس ما را از زندگی هدفمند و شاد دور می کند و در یک دور باطل از اضطراب، ‌شکست و ناامیدی قرار می‌دهد. روانشناسان معتقدند روش‌های سخت‌گیرانه والدین منجر به کاهش اعتماد به نفس در کودکان می‌شود. محدودیت های غیرضروری و مشکل آفرین، مانع رشد اعتماد به نفس در کودکان می شود و همین امر در بزرگسالی باعث عدم خودباوری و اتکای به نفس می گردد.

– نداشتن هدف روشن: به انجام هرگونه عمل که موجب رسیدن به نتیجه مورد نظر باشد هدف می گویند. اهداف می تواند سالم یا ناسالم، امکان پذیر یا تخیلی باشد. طبیعی است که اهداف زندگی باید سالم و امکان پذیر و دارای ماهیتی روشن باشند. مثلاً پولدار شدن یک هدف ناروشن است ولی موفقیت در رشته تحصیلی یک هدف روشن قابل اندازه گیری است که می تواند به رفاه مادی نیز ختم شود.

– ناتوانی در” نه” گفتن: ” نه” گفتن یک مهارت است که باید سعی کنیم آن را در خود و فرزندانمان تقویت کنیم. یکی از دلایلی که در جای لازم نه نمی گوئیم، این است که دوست داریم مورد تایید دیگران قرار بگیریم. می ترسیم موقعیت ها را از دست بدهیم و دیگران تصور کنند ما ناتوان هستیم، یا به خاطر ترسی است که در مورد از دست دادن افراد داریم. بعضی وقت ها می ترسیم مبادا ناراحتی وکدورت یا حتی درگیری بین ما و دیگران رخ دهد. بعضی وقت ها واقعاً قصد داریم به دیگران کمک کنیم و دوست داریم ایثارگر و مهربان باشیم و از کمک کردن به دیگران لذت می بریم. برای همین کارهائی را قبول می کنیم که نه مهارت انجام آن را داریم نه وقت و انگیزه لازم را، در نتیجه کار را امروز و فردا می کنیم و هم خود و دیگران را به دردسر می اندازیم.

– ارتباط نداشتن برای کسب اطلاع: نداشتن ارتباط با مردم اولین گام برای منزوی و جدا شدن از سایرین است. داشتن اطلاعات که در اثر ارتباط موثر بدست می آید، می تواند به ما کمک کند تا روابطی که برای هر دو طرف مطلوب، صمیمانه و همراه با مسـئولیت است را پی ریزی کنیم. در یک ارتباط موثر، ما از افکار درونی دیگران مطلع می شویم و با این شناخت، می توانیم به احساسات و عواطف آنها به موقع پاسخ دهیم و به آن احترام بگذاریم.

– عدم انضباط شخصی: انضباط شخصی یعنی انجام کارهای درست در زمان درست. انضباط شخصی همواره به فرد گوشزد می‌کند که تو موظفی کارهایی که در راستای اهدافت است را در وقت مناسب انجام دهی، چه آن کارها را دوست داشته باشی، چه نداشته باشی. به همین دلیل کنترل احساسات و عواطف، در انظباط شخصی بسیار اهمیت دارد. داشتن انضباط شخصی نه تنها افکار شما، بلکه افکار و رفتار دیگران در قبال شما را نیز دگرگون می‌کند. وقتی منضبط هستید، موقرتر، خوش برخوردتر و قابل اعتماد تر به نظر می رسید.

– نداشتن اولویت: برنامه ریزی افراطی و نداشتن اولویت بندی دو عاملی هستند که باعث عدم موفقیت افراد برای رسیدن به اهداف شان می شوند. فردی که در حجم کارهای روزانه غرق می شود و برای آنها اولویت بندی ندارد، همیشه مضطرب است، در نتیجه راندمان کاری اش به شدت پائین می آید. رعایت اولویت بندی مهارت مفیدی است که ما را در انجام به موقع و سریع کارهایمان یاری می دهد.

– استفاده بیهوده از موبایل: موبایل وسیله نسبتاً جدیدی است، در حالی که عدم موفقیت ریشه ای تاریخی دارد، پس چه چیز موبایل را به عنوان قاتل موفقیت در آورده. اولاً موبایل یک چاقوی دو لبه است، این وسیله برای ارتباطات اهمیت زیادی دارد، ولی انضباط شخصی و اولویت بندی را می تواند نابود کند. زیاد ور رفتن با موبایل یکی از نشانه های نداشتن اعتماد به نفس است. ثانیاً موبایل، سمبلی از وسایلی است که وقت ما را نابود می کند. زیاد نگاه کردن تلویزیون، کارکردن افراطی با کامپیوتر، استفاده نابجا از هدفون و بازی های دیجیتال نیز همان نقش موبایل را دارند. درگذشته کتاب خواندن و روزنامه خواندن افراطی، حل کردن جدول و صحبت کردن زیاد، نقش موبایل را در نابودی موفقیت بازی می کردند.