نوآوری

 

هر سازمانی نیاز به نوآوری دارد. نوآوری از عواملی است که سبب تمایز کسب و کار موفق از کسب و کار شکست خورده می شود. حقیقت ساده این است که هر کسب و کاری اگر تمایل به نوآوری نداشته باشد، در نهایت با شکست مواجه خواهد شد، چون شرایط اجتماعی و اقتصادی و تکنولوژی، در طول زمان تغییر می‌کند. نوآوری در مفهوم عام به معنای “ایجاد یک پدیده جدید” است. کمک گرفتن از فناوری های جدید و روش های نوین، رسیدن به اهداف را سریعتر و موثرتر می کند. همه باید با هدف پاسخگویی به بازارهای جدید و نیازهای متغیر مشتریان، همواره از نوآوری استفاده کنند، تا از رقابت در بازار کار جا نمانند. معمولاً موسسات نوآوری را با اختراع و اکتشاف اشتباه می کنند در صورتی که نوآوری در کسب و کار، ربطی به اختراع ندارد و معمولاً شامل یکی از این چهار حالت است ۱- پاسخ گویی به نیازهای موجود و برآورده نشده بازار ۲- وارد کردن محصولات، خدمات یا فناوری های جدید به بازار ۳- ایجاد تحول یا جهش و یا بهبود بازار با یک مدل کسب وکار نوین ۴- به وجود آوردن شیوه کاملاً جدید در بازار کار.

نوآوری هرچند دارای قواعد و قوانین خاص خودش است ولی تنها یک شیوه و یک مسیر خاص ندارد و همه باید به دنبال کشف روش اختصاصی خودشان باشند. توجه کنید که اگر فردی یا موسسه ای با بکار گیری یک نوآوری خاص، توانست به موفقیت دست پیدا کند، دلیل نمی شود که  این شیوه برای سایر کسب و کارها هم مناسب باشد. بهترین توصیه این است که تا می‌توانید اطلاعات خود را از مسائل علمی روز و روانشناسی مشتری بالا ببرید تا بتوانید راه‌های متنوعی برای دستیابی به نوآوری ابداع کنید.

یک پدیده  نوآورانه، غیرقابل‌ پیش‌بینی است، زیرا قبلاً وجود نداشته و امتحان خود را پس نداده، پس خیلی طبیعی است که به خوبی درک نشود. نوآوری، هرگز یک رویداد واحد نیست، بلکه فرایندی طولانی و پر پیچ و خم است و عواملی مانند کشف، مهندسی و جامعه شناسی در پیشرفت آن موثر است. بعلاوه هر ایده جدیدی مستلزم مقداری سعی و خطا و آزمایش است. باید در ابتدای کار آزمایش های متعددی بر روی نوآوری جدید انجام شود تا نقاط قدرت و ضعف آن آشکار گردد. معمولاً در آغاز اکثر این آزمایش ها با شکست مواجه می‌شوند. وظیفه یک مدیر قوی این است که بتواند ارزیابی کند این شکست ها ماهیتی است و یا موردی، یعنی ایده از بنیاد غیرقابل اجرا است یا اشکالاتی دارد که به تدریج رفع خواهد شد. در چنین شرایطی برخی از مدیران احساس تهدید می‌کنند، به خصوص همیشه در گروه مدیریت کسانی پیدا می شوند که بگویند: “کارکنان بخش نوآوری در حال انجام کاری پر هزینه و پر ریسک هستند که از طاقت موسسه ما خارج است. ما باید این پروژه را متوقف کنیم.” یک مدیر موفق باید تعادلی سالم بین نوآوری و ریسک برقرار کند و در حالی که در زمان حال زندگی می کند، فضا را برای ایجاد نوآوری و سازندگی در آینده باز بگذارد. شما اگر مسئول تصمیم‌گیری در مورد یک نوآوری پر هزینه هستید و خطر عدم تحقق آن را جدی احساس می کنید، باید بدانید در چه زمانی و به شیوه ای عقب گرد کنید، تا توانایی موسسه خود را در ارزش گذاری برای نوآوری، خدشه دار نکنید ولی اگر ریسک کار به نظر شما قابل تحمل است، باید بتوانید در زمان لازم، نظر اکثریت را جلب و ریسک را مدیریت کنید. بدترین اتفاق، نیمه کاره گذاشتن یک نوآوری درخشان است.

فراموش نکنید، نتیجه نوآوری در بی همتا بودن ایده ها نیست، بلکه برای حل مشکلات است. در نهایت هیچ کس توجه زیادی به فرایند شکل گیری ایده‌ نوآورانه و دلایل موفقیت آن ندارد، افراد فقط به مشکلاتی که می‌توان با یک ایده نو حل کرد توجه می‌کنند. لری پیچ بنیانگذار شرکت گوگل که همیشه سرشار از نوآوری های خلاقانه بوده است، در یک سخنرانی برای کارمندان گوگل گفت: اگر شما بخواهید میمونی روی چهار پایه بایستد و شعر بخواند، باید کار خود را با آموزش میمون شروع کنید، نه با ساخت چهار پایه. اکثر افراد کارشان را با ساختن چهار پایه شروع می کنند، چون ساختن چهار پایه آسان است، ولی آموزش میمون کار سختی است. شما اگر نتوانید میمون را آموزش دهید با ساخت چهار پایه در واقع وقت خود را تلف کرده‌اید. البته نباید فراموش کرد در بعضی اوقات ممکن است دنیا هنوز آماده پذیرش یک نوآوری نباشد. وقتی «الکساندر فلمینگ» کشف جدید خود یعنی پنی‌سیلین را رونمایی کرد، هیچ کس واقعاً متوجه اهمیت این نوآوری نشد. ظاهراً وقتی چیزی قدرت تغییرات اساسی را دارد، دنیا برای آن آماده نیست، چون اکثر مردم از تغییر خوششان نمی آید. قبل از اینکه ایده ای بتواند تاثیر خود را آشکار کند، نیاز به حمایت و ترکیب با سایر نوآوری‌ها دارد. اگر فکر‌کنیم ما هم مثل «استیو جابز» باید روی صحنه برویم و اعلام کنیم با نوآوری ما دنیا تغییر کرده است، این فقط یک رویای شیرین است. چنین امری در واقعیت هرگز رخ نمی‌دهد، چون نوآوری فرایندی طولانی مدت است که باید با زجر و مرارت و ریسک پذیری و به کمک عده زیادی از افراد و نهادها اتفاق بیفتد. دلیل اینکه اکثر افراد نمی‌توانند نوآور باشند این نیست که آنها هیچ ایده‌ای ندارند، بلکه به این خاطر است که آنها استقامت لازم برای حل مشکلات را ندارند.