آیا می دانستید که مغز ما انسانها بدون اینکه بخواهیم یا بفهمیم، روزانه مرتکب ده ها اشتباه می شود؟ البته اکثر این اشتباهات خطرات فوری و تهدیدآمیزی ندارند، اما اجتناب از آنها می تواند، به ما کمک کند تا تصمیمات منطقی تری بگیریم و در زندگی نتایج بهتری بدست آوریم. سرچشمه این اشتباهات، ریشه در تجربیات و باورهائی دارد که از گذشته در ذهن ما شکل گرفته. باورهای قدیمی ما را زندانی خود می کنند و باعث می شوند قضاوت های اشتباهی درباره مسائل پیدا کنیم. بیشتر این اشتباهات به صورت ناخودآگاه در ذهن ما رخ می دهند، به همین دلیل اجتناب از آنها به آگاهی، زمان و تلاش زیادی نیاز دارد. به هر حال، بهتر است از وجود آنها مطلع باشیم چون آگاه بودن از این اشتباهات، به ما کمک می کند تا در تصمیم گیری های روزمره و تعامل با دیگران بهتر عمل کنیم. در اینجا ۷ تا از مهمترین اشتباهات مغز را برای شما بررسی می کنیم.
۱- مغز ما خود را با اطلاعاتی احاطه می کند که با عقاید ما مطابقت دارند. ما معمولاً اطراف خود را با افراد و اطلاعاتی پر می کنیم که طرز فکر ما را تایید کنند. همیشه احتمال اینکه کسانی را که با عقاید ما موافق هستند به عنوان دوست بپذیریم، بیشتر است و به صورت ناخودآگاه هر چیزی که جهان بینی ما را تهدید کند نفی و رد می کنیم. تا جائی که دچار«تعصب تایید» می شویم و گرایش پیدا می کنیم به تعبیر و تفسیر اطلاعات، در جهت تأیید باورها یا فرضیههای خودمان. این اشتباه مغز باعث می شود با افکار جدید آشنا نشویم و در پیله عقاید خود گیر کنیم.
۲- مغز ما در تخمین زدن دچار اشتباه می شود. ما همه می دانیم در هر بار که یک سکه را به هوا پرتاب کنیم، احتمال شیر یا خط آمدن ۵۰ به ۵۰ است. حالا اگر سکه ای را ده بار به هوا پرتاب کنیم و ۹ مرتبه خط بیاید، مغز ما به صورت ناخودآگاه به ما فرمان می دهد که این بار مطمئناً شیر می آید. این برداشت مغز اشتباه است چون احتمال نتیجه پرتاب سکه دهمی هم همچنان ۵۰ به ۵۰ است. با همین اشتباه در تخمین مسائل، ممکن است در تصمیم گیری دچار اشتباه شویم و ضررهای سنگینی متوجه ما شود. همیشه احتمالات را باید با منطق سنجید و نه با پیش داوری و استفاده از تجربیات گذشته.
۳- مغز ما به چیزهایی که تکرار می شوند بیشتر اعتقاد پیدا می کند. به این حالت «توهم تکرار» می گویند. عکس العمل انفعالی مغز ما این است که ما همواره در جستجوی اطلاعاتی هستیم که به ما ربط دارد. مثلاً تعداد خودرو قرمز رنگ در خیابان ها بسیار اندک است، ولی زمانی که ما یک خودرو قرمز می خریم، از آن به بعد تمام خودروهای قرمز رنگ نظر ما را به خود جلب می کند و در اثر دیدن این تکرار، به نظرمان می آید که تعداد خودروهای قرمز خیلی زیاد است، درصورتی که آمار از عقیده ما پشتیبانی نمی کند. توهم تکرار درباره باورهای ما نیز صدق می کند و این اشتباه مغز، باعث می شود دایره ای وسیع از عقاید و باورهای مختلف به گوشمان نرسد.
۴- مغز ما به عنصر ضرر بیشتر از منفعت توجه می کند. همه می دانیم بعد از یک شکست، انرژی صرف شده، ضرر مالی و زمان از دست رفته دیگر قابل برگشت نیستند، در صورتی که منافع و پیروزی همیشه قابل تکرار هستند. ولی بیشتر انرژی ما صرف جبران ضرر می شود. دلیل اینکه مغز انسان نمی تواند هزینه های از دست رفته را فراموش کند این است که احساس زیان دیدگی قوی تر از احساس منفعت است و معمولاً انگیزه توجه به ضررها قوی تر از بشارت منفعت ها هستند. به همین دلیل است که ما حاضریم وقت و انرژی و پول زیادی را برای جبران ضرر بپردازیم، ولی برای بدست آوردن منفعت، حاضر به چنین هزینه هائی نیستیم.
۵- مغز ما اشتباهات را توجیه می کند. ما معمولاً تصمیم های اشتباه خود را توجیه می کنیم و برای اینکه ثابت کنیم درست بوده اند، دلایل متنوع و گاه متناقض را مطرح می کنیم. مثلاً اگر یک جفت کفش جدید بخریم که قیمتش گران است و فعلاً به آن نیاز نداریم، به سرعت خود را متقاعد می کنیم که خریدن این کفش مورد نیاز ما بوده و قیمتش هم تا سال آینده مناسب خواهد شد و به هیچ وجه تصمیم غلطی نگرفته ایم. این اشتباه مغز باعث می شود از خطاهای خود کمتر عبرت بگیریم و بر اشتباهات خود پا فشاری کنیم.
۶- مغز ما اجازه می دهد که نظریات مان دستکاری شود. همه ما از طریق منطق می دانیم هدف هر نوع تجارت بدست آوردن سود است، پس چیزهائی مانند مجانی یا جایزه یا تخفیف و حراج و یا پول در آوردن از طریق یک اپلیکیشن، امکان عقلانی ندارد. ولی مغز ما به این گونه نویدها اجازه می دهد منطق ما را دستکاری کند. تصور کنید فروشگاهی بر روی تابلوی حراج نوشته: “تی شرت ها فقط ۳۰ هزار تومان!” شما خود به خود به این ویترین جذب می شوید، چون فکر می کنید پیشنهاد ویژه ای که به نفع شما است در آن مطرح شده. حالا اگر تحقیق کنید ممکن است متوجه شوید، ارزش اصلی این کالا فقط ۲۰ هزار تومان بوده و کلمه حراج شما را وادار کرده پول بیشتری بپردازید. در واقع این نوع کلک های تبلیغاتی و یا قول های سیاسی می تواند نظرات منطقی ما را دستکاری کند.
۷- مغز ما به نتایج بیشتر توجه می کند تا به شرایط. هر چیزی که نتیجه ای موفقیت آمیز داشته باشد، مغز ما اعتقاد پیدا می کند پشت آن یک توانائی وجود دارد و سایر عوامل و شرایط را نادیده می گیریم. مثلاً یک دانشگاه که خیلی صاحب نام است و فارغ التحصیل های موفقی را تحویل اجتماع می دهد، همه قبول می کنند که این دانشگاه درجه یک است. درصورتی که ممکن است دانشگاه چون فقط نخبه ترین دانشجویان را می پذیرد، موفق است ولی کارنامه درخشانی در استعداد یابی و ارتقاء دانشجویان ندارد. مثال دیگر این است که ما وقتی بدن یک قهرمان شنا را می بینیم، معتقد می شویم که شنا کردن درحد قهرمانی، هیکل شناگر را خوش فرم می کند. در صورتی که ممکن است دلیل آن باشد که در مراحل قهرمانی، فقط کسانی را انتخاب می کنند که از بدن متناسبی برخوردار باشند. در این نوع از خطای مغز ما فاکتورهای گزینش را با نتایج اشتباه می گیریم و به این شکل است که در دام کمپین های تبلیغاتی که فقط نتیجه را به رخ ما می کشد می افتیم.
یک دیدگاه بنویسید