کشور ما در منطقه خاورمیانه واقع شده و از گذشته های دور با کم آبی و خشکسالی مواجه است. ولی نباید فراموش کنیم که تا چند دهه قبل سیستان و بلوچستان به عنوان انبار غله ایران شناخته می شد و رود کارون بقدری پر آب بود که در آن کشتیرانی می کردند. حال آنکه اکنون کارون و هامون هر دو خشکیده اند و علاوه بر خوزستان و سیستان و بلوچستان، بسیاری از مناطق کشور مانند هرمزگان، کرمان، یزد و خراسان جنوبی با بحران آب دست و پنجه نرم می کنند. در سال های اخیر اوضاع بدتر شد و کار به جایی رسید که استانهای پرآبی مانند چهارمحال و بختیاری، همدان، لرستان، کهگیلویه و بویراحمد نیز دچار تنش آبی شدند. پس می توان نتیجه گرفت که علاوه بر خشکسالی تاریخی، عوامل دیگری هم در بحران آباد دخیل هستند. کارشناسان انگشت اتهام را به سوی مدیریت منابع آب می گیرند و هر دو عامل را در ایجاد بحران آب موثر می دانند، ولی شاید بتوان عامل «بیکاری» را به عنوان حلقه مفقوده این بحران سراسری دانست!
عدم سرمایه گذاری جدید در صنایع و تعطیلی پی در پی کارخانه ها و کارگاه ها در سال های اخیر، روز به روز بر تعداد بیکاران کشور افزوده است. بر اساس آمارهای رسمی، هم اکنون ۱۰ درصد از جمعیت کشور که در محدوده سنی ۱۵ تا ۶۵ سال قرار دارند، بیکار مطلق هستند.۱۰ درصد نیز دارای کارهای فصلی و موقت می باشند. با در نظر گرفتن افراد تحت تکفل این گروه، حدود ۳۰ میلیون نفر از جمعیت کشور به دلیل کمبود مشاغل خدماتی، صنعتی و علمی به صورت آشکار و پنهان از بیکاری رنج می برند. ایجاد مشاغل پایدار، چون نیاز به دانش علمی و مدیریتی و سرمایه گذاری های کلان دارد، از عهده افراد عادی اجتماع خارج است و نیاز به حمایت های دولتی دارد. حال ببینیم در چند دهه گذشته مردم و مسئولین چگونه بیکاری را کنترل کرده اند؟
در طول تاریخ چند هزارساله ایران، اقتصاد مردم به آب و زمین وابسته بوده و همواره برای تامین معاش، به محیط زیست و منابع آب رجوع کرده اند. با آغاز صنعتی شدن کشور، مقداری از بار تامین شغل از دوش منابع طبیعی برداشته شد. اکنون در غیاب مشاغل خدماتی و صنعتی، خیل بیکاران دوباره به محیط زیست و منابع طبیعی روی آورده اند. مردم چون به صورت تاریخی و سنتی، منابع طبیعی را حق مسلم خود می دانند بر همین اساس چاه های فرارانی حفر کردند تا زراعت های خرد و دامداری های کوچک خود را اداره کنند، جنگل ها را پاک تراش و مرداب ها را خشک کردند تا زمین بیشتری در اختیار داشته باشند، پرندگان مهاجر را شکار کردند، ماهی گیری غیر قانونی انجام دادند، دام ها را برای تعلیف به پارک های ملی بردند، درختان جنگلی را بریدند تا زغال چوب درست کنند، خلاصه به هر طریق که ممکن بود، با فشار آوردن به طبیعت امرار معاش کردند و چون رفتارشان به عنوان کسب روزی محسوب می شد، برای اجتماع هم قابل توجیه بود. بر همین اساس مدیران کشور نیز از مقابله جدی با اینگونه رفتارهای ضد محیط زیستی، چشم پوشی کردند و حتی از آن پشتیبانی نمودند. به عنوان نمونه چندین سال قبل، رئیس جمهور وقت کشور علناً به کشاورزان گفت، «به قوانین وزارت نیرو توجه نکنید، هرکجا که می خواهید چاه بکنید.»
قوانین ارث نیز یکی دیگر از دلایل هدر رفتن آب در کشور است، زیرا زمین های کشاورزی را مرتباً به قطعات کوچک تقسیم می کند. هم اکنون خانواده های زیادی هستند که با یک قطعه زمین کوچک که از طریق ارث بدست آورده اند، مجبورند معاش خانواده پرجمعیت خود را تامین کنند. این گروه چون امکان استفاده از وسایل مدرن آبیاری و کشاورزی را ندارند، بدون حساب و کتاب و خارج از اندازه از رودها و چاه ها و قنات ها آب برداشت می کنند و چون آب از نظر اقتصادی برایشان کم ارزش است به کشت غرق آبی می پردازند و محصولاتی کشت می کنند که اگرچه در بازار گرانتر است، ولی به آب بیشتری نیاز دارد. نمونه آن کاشت هندوانه در مناطق کم آب جنوب کشور به قیمت خالی شدن سفره های آب زیر زمینی است. البته بسیار دیده شده که این نوع محصولات به دلیل کاشت اضافه بر نیاز بازار، روی دست کشاورزان مانده و مجبور شدند بخشی از محصول خود را به دلیل عدم صرفه اقتصادی برداشت نکنند و یا دور بریزند. به این شکل است که مقدار زیادی آب هدر می رود، درحالی که سودی عاید اقتصاد کشور نمی شود. در این میان عده ای دلخوش هستند که بیکار نیستند و دولت نیز دلخوش است که این گروه را از آمار بیکاران خود خارج کرده.
امروزه که مردم در اثر کم بود مشاغل واقعی و سازنده با مشکل درآمد مواجه هستند، اگر فقط با ضرب و زور و فشار از آنها بخواهیم که از چاه یا رودخانه آب بر ندارند، به جز افزایش تنش های اجتماعی نتیجه ای دیگر بدست نخواهیم آورد. چندانکه تاکنون نمونه هایی از این تنش ها را در بعضی از نقاط کشور دیده ایم. اگر هم مدیران آب بخواهند با تمهیداتی مثل انتقال آب بین حوزه ای، ساخت سدهای جدید، حفر چاه های عمیق و استحصال آب های فسیلی مشکل را کنترل کنند، فقط با لطمه زدن به محیط زیست و منابع آب، شاید بتوانند بحران را کمی به تاخیر بیندازند.
یکی از مهم ترین راه حل های استراتژیک برای مقابله با بحران آب، برداشتن بار اشتغال از روی محیط زیست و توسعه دادن مشاغلی مبتنی بر فعالیتهای صنعتی و خدماتی است. ظاهراً مدیران کشور به این دیدگاه اعتقاد ندارند و بحران آب را فقط بر عهده محیط زیست و طبیعت می دانند. نظام برنامهریزی و سیاسی کشور هم تاکنون به حل مشکل کمبود آب با استفاده از کارآفرینی صنعتی و خدماتی، توجه نکرده و قدم واضح و ملموسی در این راه بر نداشته اند. در عوض تمام توجه خود را به سرمایه گزاری در سد سازی، انتقال آب و سایر امکانات ابزاری معطوف کرده اند. باید کم کم باور کنیم، حل مشکل آب در گرو تامین معاش مردم از طریق ایجاد مشاغل صنعتی و خدماتی است.
شهریار بدیعی
یک دیدگاه بنویسید