اکثر مردم گمان می کنند که دو مفهوم لذت و خوشبختی دقیقاً با هم یکسان هستند. حتی بعضی از کتاب های روانشناسی نیز این دو مفهوم را مترادف و هم معنی معرفی می کنند. در حالی که لذت و خوشبختی دو احساس کاملاً متفاوت هستند. در طول تاریخ بسیاری از منازعات و جنگ ها در اثر همین اشتباه روی داده و بشریت همواره به دلیل تفسیر اشتباه از این دو احساس، خود را دچار بحران های احساسی و رفتاری کرده است.

هرچند منشاء خوشبختی و لذت هر دو در مغز قرار دارند، ولی مکانیزم بوجود آمدن شان کاملاً متفاوت است. دو هورمون انتقال دهنده اطلاعات عصبی به نام های سروتونین و دوپامین، عوامل اصلی احساس خوشبختی و لذت در مغز هستند. سروتونین عامل پردازش های عاطفی است و بر احساسات و خلق و خوی ما تاثیر می گذارد، در حالی که دوپامین عامل ایجاد انگیزه است و با ایجاد لذت به مغز پاداش می دهد. می توان گفت بیشترین بار احساس خوشبختی در مغز، بر دوش سروتونین قرار دارد و اصلی ترین عامل بوجود آمدن احساس لذت، بر عهده دوپامین است.

زمانی که یک فرد به دلیل تلاش شدیدی که برای رسیدن به یک هدف سخت انجام می دهد و یا بخاطر رفتارهای اجتماعی مثبت، موفقیتی بدست می آورد، در مغزش هورمون سرتونین ترشح می شود و چون از نظر عاطفی ارضاء شده، احساس خوشبختی می کند. اما هورمون دوپامین زمانی ترشح می‌شود که یک اتفاق خوشایند و غیرمنتظره پیش بیاید. مثلاً احساس لذت از برنده شدن در یک مسابقه. حال ببینیم با تعاریفی که از این دو هورمون بدست آوردیم، چه تفاوتی هایی بین لذت و خوشبختی، در زندگی روزمره وجود دارد.

۶ تفاوت عمده بین لذت و خوشبختی وجود دارد. اول اینکه لذت گذرا است و با مرور زمان از شدت آن کاسته می شود. در حالی که خوشبختی بلند مدت است و می تواند تا زمان طولانی ادامه پیدا کند. مثلاً وقتی کسی خبر می‌شود که یک جایزه بزرگ بخت آزمایی برده، در اثر ترشح دوپامین دچار سرخوشی می‌شود. ولی این احساس خوشی تا ابد به طول نمی‌انجامد و همچنین ضامن خوشبخت شدن او نیست. بیش از ۹۰ در صدکسانی که جوایز چند میلیون دلاری بخت آزمایی را برده اند، در ادامه زندگی متحمل شکست های سختی شده اند و حتی بعضی از آنها خودکشی کرده اند. ولی کسی که چندین سال سعی کرده تا یک اتومبیل بخرد و با عزیزانش به مسافرت و گردش برود، با جمع کردن پول و خریدن یک اتومبیل ارزان، در زندگی خود احساس خوشبختی می کند. این خوشبختی می تواند با ارتقاء دادن اتومبیل در سال های بعد، ادامه پیدا کند.

دوم اینکه لذت پایه مادی دارد، ولی مبنای خوشبختی معنوی است. بیشتر لذت های دنیا نیازمند هزینه های مالی هستند، مانند بدست آوردن یک موبایل آخرین مدل یا برگزاری یک عروسی پر خرج. اما تنها کسانی که با اطرافیان خود در تفاهم و دوستی هستند می توانند احساس خوشبختی مستمر کنند. این نوع خوشبختی معمولاً بر پایه معنویات قرار دارد و بار مالی و مادی در آن نقش چندانی بازی نمی کند.

سوم اینکه لذت گرفتنی است و باید از کسی یا چیزی کسب شود، مانند لذت بردن از مشروبات الکلی، مواد مخدر، قمار و . . . . ولی خوشبختی بخشیدنی و بذل کردنی است، پدر و مادری که محبت و عشق خود را به فرزندانشان بذل می کنند، معمولاً می توانند بهتر و طولانی تر احساس خوشبختی را داشته باشند.

چهارم اینکه لذت را در تنهایی هم می شود تجربه کرد. مانند کسی که وقت خود را با بازی های کامپیوتری پر می کند. ولی خوشبختی معمولاً در گروه های اجتماعی مانند خانواده، محیط تحصیل و در میان همکاران در جهت رسیدن به اهداف مشترک، بدست می آید.

مورد پنجم اینکه سیستم دفاعی بدن تولید دوپامین را مرتباً سرکوب می کند، به همین دلیل با هر بار لذت بردن، باید سعی کنیم تا میزان دوپامین بیشتری ترشح شود. بنابراین مغز برای رسیدن به میزان لذت قبلی، نیاز به مصرف بیشتر عوامل لذت آفرین دارد. اتفاقی که در مصرف سیگار و مشروب و مواد مخدر کاملاً امتحان شده و آشکار است. اما سروتونین چون می تواند خرسندی عمیق به وجود آورد و قدرت مراقبه را افزایش دهد، از طرف سیستم ایمنی سرکوب نمی شود و امکان زیاده روی در محرک های افزایش دهنده آن وجود ندارد، یعنی خوشبختی بی انتها است.

مورد ششم اینکه لذت بردن میل به افراطی شدن دارد، تا جایی که می تواند تبدیل به اعتیاد شود. مانند اعتیاد به لذت قمار بازی کردن و یا حتی اعتیاد به لذت غذا خوردن. در صورتی که چیزی به نام اعتیاد به خوشبختی وجود ندارد و سعی در رسیدن به خوشبختی می تواند برای همیشه ادامه پیدا کند.

تنها چیزی که می تواند نقش سروتونین را در زندگی کمرنگ کند، دوپامین است. یعنی هر چه بیشتر دنبال لذت بردن باشیم، خوشبختی کمتری به دست می آوریم. مراکز قمار و شرط بندی، بورس و سهام، قدرت سیاسی و تبلیغات، همه با روش های خاص و تقریباً یکسان، اصطلاح خوشبختی و لذت را به جای هم به کار می برند و درهم می آمیزند تا ما فکر کنیم خوشبختی را می توانیم بخریم. در این میان آنها می توانند آشغال هایشان را در لفافی از لذت به ما تحمیل کنند، چندانکه بیشتر اقتصاد دنیا هم اکنون بر اساس لذت جویی می چرخد و در این روند، جامعه بشری روز به روز ناراضی تر می شود. پس در واقع تا زمانی که ما تفاوت بین لذت و خوشبختی را درک نکنیم، نمی توانیم به خوشبختی دست پیدا کنیم.