پدری دلواپس آینده فرزندش است، اما یکبار هم با او در این مورد صحبت نکرده. پسری نگران سختی کار مادرش در منزل است، اما برای کاهش فشارهای او، تاکنون چند نان هم از نانوایی نخریده. خانمی نگران کار سخت همسرش است، ولی وقتی او به خانه می آید با رفتارش شوهرش را خسته تر می کند. بعضی از ما در خلوت خود، دلمان برای دیگران تنگ میشود و یا نگرانشان هستیم، ولی وقتی به آنها میرسیم دچار فقر کلمات در بیان احساسات می شویم. در واقع در تشخیص و گفتگو درباره احساسات خود ناتوان هستیم. نام این حالت در علم روانشناسی”ناتوانی در بروز احساسات“ یا ” الکسی تیمیا“ (Alexithymia) است. یک مشکل روحی روانی که زیاد شناخته شده نیست و تاکنون در مورد آن زیاد صحبت نشده است. در سال ۱۹۷۲، پیتر سیفنئوس، اصطلاح الکسی تیمیا را وارد علم روانپزشکی کرد که در زبان یونانی به معنای (نداشتن کلمه برای ابراز احساسات) است. اختلالی که در عملکرد اجتماعی و روابط بین افراد بوجود می آید و ممکن است منجر به سرد شدن یا قطع روابط احساسی و اجتماعی فرد با دیگران شود.
در روانشناسی این حالت به عنوان یک مشکل شخصیتی تعریف می شود. در این اختلال، فرد توانایی شناسایی و توصیف احساسات خود را ندارد. مثلاً وقتی که به او پیشنهاد خوردن غذا می شود، اگر نخواهد غذا بخورد، به دقت نمی داند از آن غذا خوشش نمی آید یا اینکه سیر است یا نمی خواهد چاق شود. به دلیل همین سرگشتگی و عدم شناخت دقیق احساسات، اگر او بپرسند چرا غذا نمی خوری، پاسخ دقیقی ندارد و در توصیف احساسات خود ناموفق خواهد ماند. آنها در زمان برقراری ارتباط با دیگران دچار اختلال می شوند و پاسخ دادن به احساسات آنها برایشان سخت است زیرا هر لحظه، بیشتر درگیر مشکلات خودشان هستند و اغلب اوقات قدردانی کردن از دیگران را فراموش می کنند.
ناتوانی در بروز احساسات می تواند به طیف وسیعی از اختلالات سلامت روان، مانند افسردگی، استرس پس از سانحه و اختلال اوتیسم مرتبط باشد. در مورد ارتباط الکسی تیمیا و اضطراب پژوهش هایی انجام شده و آمار نشان می دهد این اختلال در افراد مبتلا به اضطراب، بیشتر دیده می شود. الکسی تیمیا از ویژگی های شخصیتی فرد محسوب می شود و معمولاً دلایل ارثی و تربیتی دارد. اشخاص معمولاً از همان دوران کودکی به دلیل اتفاقاتی ناخوشایند مانند سرکوب شدن، نادیده گرفته شدن یا مورد سو استفاده قرار گرفتن، دچار این مشکل می شوند.
افراد مبتلا به این اختلال، به دلیل ناتوانی در تشخیص و ارزیابی عواطف خود و دیگران، معمولاً در روابط با همسر، دوستان، همکاران و خانواده دچار مشکل میشوند. در اکثر مواقع اطرافیان فرد مبتلا، سردی روابط و بی تفاوتی ظاهری آنها را با سر به زیری و وقار یا غرور و تکبر اشتباه می گیرند و کم کم آنها را از کار و زندگی خود کنار می گذارند. عامل بسیاری از تزلزل ها و شکست های خانوادگی و عدم موفقیت درکار و شغل می تواند همین عامل باشد. مشکل این افراد به سختی قابل ردیابی و شناسایی است، چون از طرح کردن و سخن گفتن پیرامون احساسات خود اجتناب می کنند. به همین دلیل کشف و درمان الکسی تیمیا نیازمند حضور یک متخصص است. این مشکل غالباً با سایر درگیری های مرتبط با سلامت روان همراه است. به نظر روانشناسان، میل به پرخوری یا کم خوری، سوء مصرف مواد مخدر، اختلال وسواسی و افسردگی نزد این افراد بیشتر دیده می شود.
با توجه به اینکه این نارسایی هیجانی، به دلیل عدم آگاهی و شناخت فرد از حالات درونی خودش ایجاد می شود، خیلی عجیب نیست که یک فرد از اینکه به الکسی تیمیا مبتلاست، آگاهی نداشته باشد. به همین دلیل بسیاری از مبتلایان به دنبال درمان نمیروند.
همیشه کمک گرفتن از یک متخصص، بهترین قدم برای کاهش مشکلات و پریشانیها است. درمانهایی مانند آموزش مهارتهای اجتماعی و تغییر سبک زندگی میتواند به بهبود نارسایی هیجانی کمک کند. اولین گام برای درمان این نارسایی شناخت بیشتر و تحلیل عواطف است. خواندن داستان های پر احساس و دیدن فیلم های کلاسیک که حالات روحی قهرمانان خود را به خوبی و با جزئیات تشریح می کنند، می تواند به شناخت عواطف کمک کند. معمولاً یک نویسنده زبر دست، حالات احساسی را به خوبی را توصیف و نام آنها را مطرح می کند. مثلاً فردی که از شناخت احساسات متنوع ناتوان است، می تواند با خواندن کتاب ها و دیدن فیلم ها، توصیف روابط عاطفی بین زن و مرد را بیاموزد و تفاوت بین میل و کشش و عشق و شهوت را درک کند. البته مانند تمام مشکلات مربوط به سلامت روان، هم تشخیص صحیح و هم معالجه باید توسط یک متخصص بهداشت روان انجام شود.
یک دیدگاه بنویسید