وقتی شما این مقاله را مطالعه می کنید، احتمالاً اجلاس جهانی تغییرات آب و هوایی، در تاریخ ۲۲ و ۲۳ آوریل با حضور سران کشور های جهان برگزار شده است. در اینجا ترجمه متن سخنرانی گرتا تونبرگ فعال نوجوان محیط زیست که در سال ۲۰۱۸ در انجمن TEDx استکهلم انجام داده را برای شما منتشر می کنیم تا نقش این نوجوان در هشدار دادن به سیاستمداران جهان را ملاحظه کنید.

وقتی هشت سالم بود، برای اولین بار موضوع تغییرات جوی و گرم شدن کره زمین به‌ گوشم خورد. کم کم متوجه شدم این پدیده‌ را خود ما انسان‌ها، با شیوه زندگی مان ایجاد کرده ایم. خانواده ام به من می‌گفتند چراغ‌های اضافه را خاموش کن تا انرژی هدر نرود و اگر کاغذ و پلاستیک را بازیافت کنی، به حفظ منابع طبیعی کمک کرده ای. من با خودم فکر می‌کردم چقدر عجیب است، انسان که خود جزیی از طبیعت است، چگونه می‌تواند آب ‌و هوای محیط زندگی خود را تغییر دهد. در آن زمان اخبار، تلویزیون، روزنامه، همگی در باره گرم شدن کره زمین صحبت می کردند و جوری عنوان می کردند که انگار یک جنگی جهانی جدید در راه است، اما هیچکس کاری نمی کرد. من با خودم می گفتم اگر سوخت فسیلی حیات همه ما را تا این حد تهدید می‌کند، پس چرا هیچ محدودیتی وجود ندارد و چرا مصرف آن غیرقانونی نمی شد؟ چرا ما تولید گازهای گلخانه ای را کاهش نمی‌دهیم؟ چرا تولید کربن در حال افزایش است؟ آیا ما آگاهانه در حال رفتن به سوی انقراض بزرگ ‌هستیم؟ آیا ما خبیث هستیم؟ جواب به نظر من این است.” البته که نه “

در یازده سالگی من دچار بیماری افسردگی شدم، مدتی حرف نزدم و دست از غذا خوردن کشیدم. ظرف دو ماه، حدود ده کیلو وزن کم کردم. پزشکان،گونه ای از اوتیسم و اختلال وسواس را در من تشخیص دادند. برای ما که دچار اختلال اوتیسم هستیم، دروغ گفتن آسان نیست و تقریباً همه چیز یا سیاه است و یا سفید. زمانی که من با بحث بحران‌ آب و هوایی آشنا شدم و فهمیدم که تغییرات جوی حیات ما را تهدید می‌کند و متوجه شدم که مردم همچنان مانند گذشته به زندگی‌شان ادامه می‌دهند، این موضوع برایم قابل درک‌نبود، چون زمانیکه بحث بر سر بقای بشریت است، دیگر هیچ نقطه خاکستری برایم‌ باقی نمی‌ماند و موضوع ها برایم یا سیاه است یا سفید.

در ۱۵ سالگی من به این نتیجه رسیدم که زمان از دست رفته و همین حالا باید کاری انجام دهیم. به جلو پارلمان سوئد رفتم و روی زمین نشستم، از جوانان خواستم به شرایط موجود اعتراض کنند. از دانش آموزان اروپا خواستم هفته ای یک روز مدارس را تعطیل کنند و در جلو پارلمان ها، اعتراض خود را نسبت به شرایط محیط زیست و گرمایش زمین به گوش مردم برسانند. بعضی‌ها به من گفتند به جای این کار ها، بهتر است به مدرسه بروم و درس بخوانم تا دانشمند محیط زیست شوم و بتوانم برای «بحران تغییرات آب و هوایی» راه حل پیدا کنم. اما به نظر من بحران های محیط زیستی، همین حالا هم راه حل های مشخصی دارد، ولی از طرف دولت ها به آنها عمل نمی شود. زمانی که حقایق علمی ارائه شده در سیستم آموزش و پرورش، برای مردم و سیاستمداران هیچ ارزشی ندارد و آنها راه خودشان را می روند، چرا من باید آن روش ها را بیاموزم؟

ما همه فکر می‌کنیم، از خطر آگاه هستیم و بقیه هم از خطر مطلع هستند، اما اینطور نیست. به نظر من، اکثر مردم جهان از عواقب کارهایشان آگاه نیستند و با روش قبلی خود زندگی می کنند. آنها نمی‌دانند در شرایطی هستند که به تغییرات سریع نیاز دارند. اگر واقعاً می دانستند بحرانی در کار است و اگر می دانستند این بحران ناشی از شیوه رفتار ما در تولید گازهای گلخانه ای است، حداقل باید نشانه‌هایی از تغییر رفتار را در مردم می دیدیم، اما نمی‌بینیم. هیچ کس در مورد آن صحبت نمی‌کند. هیچ خبر فوری منتشر نمی شود و هیچ نشست اضطراری برگزار نمی گردد. هیچ کس کاری انجام نمی دهد تا همه متوجه شوند که ما در شرایط بحران قرار داریم. حتی بیشتر دانشمندان محیط زیست یا سیاست مداران سبز، خودشان مشغول استفاده از سوخت های فسیلی و پرواز به دور دنیا و خوردن گوشت هستند.

ما اگر امروز به آینده می‌اندیشیم، نمی‌توانیم به فراتر از سال ۲۰۵۰ فکر کنیم. در حالی که من در ۲۰۷۸، تولد ۷۵ سالگیم را جشن خواهم گرفت و اگر بتوانم تا صد سال دیگر زندگی کنم، در سال ۲۱۰۳ هنوز زنده هستم. تا سال ۲۰۵۰، من هنوز به نیمه عمرم هم نرسیده ام. بعد از آن چه اتفاقی می‌افتد؟ در آن زمان بچه ها یا نوه‌های من شاید درباره مردم امروز از من بپرسند، درباره مردمی که در سال ۲۰۱۸ حضور داشتند. شاید آنها بپرسند، چرا آنها کاری نکردند در حالیکه هنوز فرصت داشتند. هرآنچه که ما امروز به صورت درست یا نادرست انجام می‌دهیم، بر زندگی کودکان و نسل‌های بعدی تاثیر می‌گذارد. آنچه که ما امروز خراب می کنیم، نسل های بعدی شاید نتوانند آن را تغییر دهند.

حالا تقریباً به پایان صحبت‌هایم نزدیک شده‌ام. در این مواقع اغلب افراد در مورد امید به آینده، پنل‌های خورشیدی، انرژی باد، اقتصاد بدون سوخت فسیلی و چیزهای از این قبیل صحبت می کنند، اما من نمی‌خواهم چنین کاری انجام دهم. ما سی سال است حرف‌های خوشبینانه زده‌ایم و ایده‌های مثبت ارائه داده‌ایم. اما متاسفم آنها ثمری نداشته است. اگر این حرف ها موثر بود باید تولید گازهای گلخانه ای تاکنون کاهش پیدا می کرد، ولی هر روز به مقدار آن افزوده شده است. ما قطعاً به امیدواری نیاز داریم و باید امیدوار باشیم. ولی بیشتراز امید به عمل نیاز داریم. به محض آنکه دست به عمل بزنیم، امید همه جا پدیدار خواهد شد. به جای اینکه فقط به دنبال امید باشیم، باید به دنبال عمل باشیم. ما هم اکنون روزانه ۱۰۰ میلیون بشکه نفت مصرف می‌کنیم. سیاستی برا‌ی‌ تغییر این رویه در نظر گرفته نشده. هیچ قانونی برای کاهش مصرف سوخت های فسیلی وجود ندارد. بنابراین ما نمی توانیم دنیا را با پیروی از قوانین موجود حفظ کنیم، مگر اینکه از پارلمان های دنیا بخواهیم این قوانین را تغییر دهند.