سرمایه داری یک سیستم اقتصادی است که مبتنی بر سود آوری در بازارهای رقابتی است و پایههای آن بر روی مالکیت خصوصی قرار دارد. نظام سرمایهداری را میتوان به دو دسته سرمایه داری متمرکز دولتی و سرمایهداری غیر متمرکز، خصوصی تقسیم نمود. در این سیستم سود و منفعت حرف اول و آخر را می زند و چون به شدت رقابتی است، اخلاق در آن جای عمیقی ندارد. منطق این سیستم برای رسیدن به سود حداکثری، در تولید بیشتر و سود فزاینده خلاصه می شود. در واقع سرمایه داری برای پایدار ماندن، نیاز به رشد بی پایان تولید دارد. تولید نیز وابستگی زیادی به مصرف دارد و بدون ایجاد تقاضا، چرخه تولید فلج می شود. مصرف بالاتر، تولید بیشتری را نیاز دارد، تولید بیشتر، فروش بیشتری را رقم خواهد زد و فروش بیشتر سود بیشتری را به دامان سرمایه داری می ریزد.
در تاریخ مدرن جهان، نمونه هائی از موفقیت چشمگیر نظام سرمایه داری دیده می شود. توسعه عظیم صنعتی انگلستان در قرن ۱۸ و ۱۹، توسعه ایالات متحده قبل از دو جنگ جهانی اول و دوم، رشد اقتصادی چشمگیر کشورهای غرب اروپا مانند آلمان، فرانسه، ایتالیا در دوره پس از جنگ دوم، رشد چشمگیر ژاپن و ظهور ببرهای آسیای شرقی در نیمه دوم قرن گذشته و پیشرفت های اقتصادی کره جنوبی و چین در سی سال گذشته، نمونه های بارزی از پیشرفت اقتصادی خیره کننده در سیستم سرمایه داری است. سوال اینجاست که اگر این سیستم به عنوان موتور بهره وری و رشد، توانسته موفق عمل کند، پس چرا در برابر مسایل محیط زیست ناموفق است؟
سیستم سرمایه داری برای حضور قوی تر در بازار رقابت، معمولاً سعی می کند قیمت تمام شده را پائین نگاه دارد و در جهت این هدف به میزان آلودگی و آسیبی که به طبیعت وارد می کند اهمیت نمی دهد. منابع طبیعی را به صورت لجام گسیخته مصرف می نماید، از سوخت های ارزان و مواد شیمیائی خطرناک استفاده می کند، برای بسته بندی کالا، به جای استفاده از مواد قابل بازیافت، پلاستیک بکار می برد و پسماندهای خود را به ارزان ترین شیوه و به طریق غیر اصولی، در طبیعت رها می کند و به خاطر سود بیشتر، حاضر نیست قبول کند که منابع اکولوژیکی و طبیعی سیاره ما محدود است و باید از آنها به صورت پایدار محافظت شود. دولت ها نیز نمی توانند زیاد سختگیری کنند چون قیمت تمام شده کالاها بالا می رود و قدرت رقابت از دست می رود و رکود و بی کاری افزایش پیدا می کند. تضاد سرمایه داری و محیط زیست از همین نقطه شروع می شود.
کارشناسان محیط زیست معتقدند، همان دینامیسم اساسی سرمایه داری که باعث موفقیت آن محسوب می شود، عامل بروز آفت هایش نیز می باشد. این سیستم برای ارزان تر شدن قیمت تمام شده کالا، از سوخت های فسیلی استفاده می کند و دست به استفاده لجام گسیخته و بهره برداری ناپایدار از منابع طبیعی می زند. هرچند استفاده از اتومبیل های الکتریکی و هیدروژنی این امکان را بوجود می آورد که وابستگی بشر به سوخت های فسیلی کاهش پیدا کند، اما نظام سرمایه داری، هم چنان به سوخت های فسیلی وابسته مانده است، چون ارزان تر است و به نظر می رسد تا زمانی که سوخت فسیلی در جهان باقی مانده باشد، به همین شیوه ادامه خواهد داد و نگران آلودگی هوا و گرمایش جهان و سایر مشکلات زیست محیطی نخواهد بود.
اریک رایت، جامعه شناس اقتصادی دانشگاه ویسکانسین می گوید، کسی که یک قوطی خالی نوشابه را از پنجره اتومبیل به داخل محیط زیست پرتاب می کند، در واقع بدون توجه به عواقب این عمل، یک روش کم هزینه و آسان را انتخاب می کند. این همان رفتاری است که سیستم سرمایه داری نیز معمولاً اتخاذ می کند. یکی از روش ها برای کاهش هزینه تولید و افزایش نرخ سود، این است که بخشی از هزینه را به دوش محیط زیست بیندازیم. منابع طبیعی تجدید ناپذیر کره زمین محدود است و مانند هر عنصر دیگر در جهان، دارای قیمت است. متاسفانه در سیستم سرمایه داری، قیمت واقعی منابع طبیعی معمولاً مجانی یا بسیار ناچیز و حداقلی در نظر گرفته می شود، که تقریباً هیچگونه تشابهی با ارزش واقعی این منابع در دراز مدت ندارد. طبق محاسبات علمی سازمان ملل، زیان های سالیانه ناشی از تخریب محیط زیست در اثر فعالیت ۳۰۰۰ شرکت فرا ملیتی جهان، بالغ بر ۱۷۰۰ میلیارد دلار تخمین زده می شود. در واقع چیزی در حدود ۵۷۰ میلیون دلار از سود سالیانه هر یک از این شرکت ها، از جیب محیط زیست جهانی پرداخت می شود.
نیاز کشورهای سرمایه داری به پویایی بازارها و رشد اقتصادی و فرصت های شغلی فراوان، باعث می شود تا هرگز مکانیزم موثری برای جلوگیری از این نوع رفتار فراهم نشود. اگر هم در مقاطعی به دلیل مشکلات پیش آمده یا اعتراضات اجتماعی، دولت ها خواسته اند با وضع قوانین، تاثیرات مخرب محیط زیست را کنترل کنند، بلافاصله راه هایی برای فرار کمپانی ها هموار می شود. آنها با کمک سیاستمداران که معمولاً با کمک آنها بر مسند قدرت نشسته اند، قوانین را به نفع خود دستکاری یا معلق می کنند و هر زمان که مقاومت مردم کشورشان به حداکثر برسد، یا سایر منافع ایجاب کند، فوری به کشورهای عقب مانده یا در حال توسعه کوچ می کنند تا لااقل بخش مخرب صنایع از جلوی چشم مردم خودشان دور شود. غافل از اینکه محیط زیست جهانی مرز نمی شناسد و احتیاج به گذرنامه و ویزا ندارد و عواقب این سوء رفتار، از طریق گرم شدن زمین، ذوب شدن یخ های قطب، بالا آمدن سطح آب دریاها و تغییرات آب و هوائی، بسرعت به همه جهان سرایت می کند.
بسیار عالی بود