در پایان جنگ دوم جهانی، عمدهترین کالاهای وارداتی ایران، مصنوعات صنعتی و عمدهترین صادراتش مواد خام، محصولاتکشاورزی، نفت و صنایع دستی، نظیر فرش و گلیم بود. ظاهراً هنوز هم در بر همان پاشنه می چرخد، چون تغییر محسوسی در نوع صادرات و واردات کشور دیده نمی شود. اگرچه در صادرات مغزها خیلی موفق بوده ایم، ولی هنوز خبری از صادرات فکر و نرم افزار و تکنولوژی در میان نیست. تفکر مدیریتی ما نیز هنوز به زمان های دور باز می گردد، هنوز هم حاضریم برای ساخت یک تونل و خرید یک ساختمان میلیاردها تومان هزینه کنیم و اگر لازم شد در طول کار، بارها زمان تحویل را تغییر و بودجه تصویب شده پروژه را افزایش دهیم. همه ما پروژه هایی مانند پل دریاچه ارومیه و جاده جدید تهران شمال و صدها پروژه دیگر از این دست را به خاطر داریم. در چنین شرایطی اگر قرار باشد یک بودجه چند ده میلیونی، برای تحقیقات و برنامه ریزی و اصلاح قوانین کهنه، خرج شود، هیچ کس حاضر نیست مسئولیت آن را قبول کند. آن مقدار اندکی هم که تصویب می شود بیشتر به خاطر الزامات بودجه نویسی و به صورت نمایشی است و به احتمال زیاد، فقط بخشی از بودجه تامین و هزینه می شود و نتایج آن نیز به سرعت به دست فراموشی سپرده می شود. در واقع نرم افزار در ذهن مدیران کشور یا جایگاهی ندارد یا اینکه از اهمیت بسیار ناچیزی برخوردار است.
قوانین اقتصادی دنیا در سال های اخیر به شدت تغییر کرده، در سال گذشته درآمد شرکت اپل حدود ۵۰ میلیارد دلار بود، یعنی چیزی در حدود درآمد نفت یک سال کشور ایران. اپل اکثر محصولات خود را در کشور چین و با کارگر ارزان قیمت می سازد و فقط نقشه ها و نرم افزار ها است که در شرکت اصلی تهیه می شود. در واقع بیشترین سود این شرکت از بابت نرم افزار است و نه سخت افزار. جف بزوس (Jeff Bezos) در تاریخ ۱۶ ژوئیه ۱۹۹۵ شرکت آمازون را که از یک نوع نگرش و تفکر جدید برخوردار بود، تقریباً بدون سرمایه و محل کسب راه اندازی کرد. پیش بینی می شود در سال آینده ارزش سهام این شرکت از مرز یک بیلیون (هزار میلیارد) دلار بگذرد. سوال مهم این است، اینگونه شرکت ها چگونه به چنین ثروت های افسانه ای دست پیدا می کنند؟
چند دهه است که چیزی به نام «اقتصاد بی وزن» در دنیای سرمایه گذاری بوجود آمده. شرکت های عظیم، به جای سرمایه از استراتژی اقتصاد بی وزن استفاده می کنند. بزوس فعالیت فروشگاه اینترنتی آمازون دات کام را از یک گاراژ آغاز کرد و در آغاز کار حتی یک فروشگاه کوچک نداشت به همین دلیل بسیاری از قرارهای ملاقات خود را در کتاب فروشی همسایه خود برگزار می کرد. آمازون در مدت کوتاهی ابتدا خود را به بزرگ ترین فروشنده کتاب جهان تبدیل کرد، آنهم در حالی که فروش کتاب در دنیا به شدت کاهش پیدا کرده بود. حالا هم محصولات متنوعی را می فروشد، بدون اینکه هیچ کدام از آنها را تولید کند یا فروشگاهی در سطح شهرها داشته باشد.
دنی کوا اقتصاد دان انگلیسی، اقتصاد مبتنی بر اطلاعات را اقتصاد بدون وزن می نامد. وی معتقد است برخلاف گذشته که رشد اقتصادی بر حسب تولید محصولات سنگین همچون فولاد و تجهیزات و ماشین آلات صنعتی و نظایر آن تعریف می شد، امروزه رشد اقتصادی بر حسب فکر خلاقانه و نرم افزار تعریف می شود. هم اکنون بسیاری از شرکت های برتر جهان، بر اساس اقتصاد بی وزن فعالیت می کنند. اقتصادی که تمام بار آن بر شانه دو پارامتر کلیدی “اطلاعات و ارتباطات” قرار دارد. باری که برای تاجر و تولید کننده بی وزن محسوب می شود. بزرگترین شرکت های تاکسی رانی جهان مانند اوبر، حتی یک تاکسی ندارند. آنها با استفاده از اطلاعات صاحبان اتومبیل هائی که می خواهند مسافر جا به جا کنند و برقراری ارتباط با کسانی که در جستجوی تاکسی هستند، درآمد هنگفتی را کسب کرده اند. بزرگ ترین شرکت تبلیغاتی جهان یعنی گوگل، حتی یک بیلبورد فیزیکی ندارد. این شرکت فقط اطلاعات دارد و ارتباطات.
حالا اگر طرز تفکر نوین اقتصاد بی وزن را با مدل ذهنی مدیران کشور مقایسه کنیم، میبینیم زمانی که نرم افزارهای اطلاعاتی و ارتباطاتی، پایه رشد اقتصادجهان شده اند، ما هنوز اسیر سخت افزار هستیم. برای سخت افزار هزینه میکنیم، به آن احترام میگذاریم و فقط سخت افزار را به رسمیت میشناسیم، آنهم از نوع سخت افزار کلنگ و قیچی. کلنگ یعنی زمانی که برای آغاز یک پروژه، کلنگ آن را به زمین میزنند و قیچی یعنی زمانی که در پایان پروژه، روبان را میبرند و پروژه را افتتاح میکنند. اگر قرار باشد بیمارستانی تاسیس گردد یا پلی ساخته شود یا جاده ای احداث گردد، همه دوست دارند در مراسم کلنگ و قیچی شرکت کنند. چون این دو سخت افزار، ملموس هستند و دیده میشود و جذابیت بیشتری دارند و میتوان از آن عکس و فیلم تهیه کرد.
در اقتصاد بی وزن، دولتها نه سد میسازند، نه جاده احداث میکنند، نه بیمارستان می سازند و نه مدرسه افتتاح می کنند، بلکه مکانیزم هائی طراحی میکنند که بخشهای مردمی اقتصاد، با انگیزهای بالا، سرمایه گذاریهای لازم را انجام دهند. در این حالت دیگر این مقامات دولتی نیستند که در مراسم کلنگ و قیچی شرکت میکنند چون ممکن است اصلاً چنین مراسمی برگزار نشود. در این سیستم دیگر از فساد دولتی و فرار سرمایه و تورم بالا خبری نیست و دولت از اقتصادی سالم و شفاف برخوردار خواهد شد، چون بی وزن است، سبک است و چالاک!
همه ساله ساختمانهای دولتی و تجهیزات اداری، با بودجههای سرسام آوری، بازسازی و نو میشوند، در این میان تفکر و قوانین اقتصاد پایه کشور نوسازی نمیشود و در حد ۵۰ سال قبل باقی میماند. اگر به قوانین تجارت، قانون محاسبات عمومی و قانون برنامه و بودجه نگاه کنیم میبینیم همگی مربوط به سالیان بسیار دور است. قوانینی که دیگر برای دنیای امروز انعطاف پذیری و کارائی ندارد و نمیتواند به رشد اقتصادی کمک کند.
یک دیدگاه بنویسید