توسعه، وسیله ای برای دست یافتن بشر به رفاه است، اما اگر انسان بخواهد با روش های ناپایدار و با دست درازی به محیط زیست این رفاه را بدست آورد، در نهایت همان محیط زیست عامل نابودی و آوارگی اش خواهد شد. اگر از منابع آب به شکل بی رویه برداشت کنیم، درختان جنگل را برای منافع اقتصادی قطع کنیم، در حریم رودخانه ها ساخت و ساز وکشت و کار انجام دهیم، با جنگل زدایی و دست درازی به مراتع، باغات و مزارع را توسعه دهیم، در واقع پا را از گلیم خود دراز تر کرده ایم و باید منتظر انتقام طبیعت باشیم. چون طبیعت نیز مانند هر موجود زنده ای از خود در مقابل هر نوع تعدی دفاع می کند.
آب یکی از عوامل توسعه کشور است که تاکنون به شکل افراط از آن استفاده شده. اکنون وخامت شرایط آب به جایی رسیده که حتی برای افراد عادی اجتماع نیز آشکار گردیده. شرایط بحرانی آب، آثار خود را به شکل کمبود منابع کافی برای کشاورزی و از دسترس خارج شدن آب برای صنایع و بخصوص کمبود آب برای شرب و مصارف بهداشتی، آشکار می کند. اتفاقاتی که هم اکنون در بسیاری از مناطق کشور در حال وقوع است. اگر بخواهیم عوامل ایجاد این بحران را بررسی کنیم، یکی از مهم ترین دلایل آن قرار داشتن کشور در منطقه کمربند خشک و نیمه خشک جهان است. اما بحران کنونی، تنها به دلیل کمبود فیزیکی آب اتفاق نیفتاده، بلکه مدیریت ناکارآمد و مصرف بی رویه نیز در طول چند دهه گذشته به این بحران دامن زده است.
در حال حاضر دولت باید به پدیده بحران آب، به چشم یک تهدید ملی نگاه کند و از طریق توسعه پایدار برای احیاء و تعادل بخشی به منابع آب، اقدام نماید. متاسفانه سال ها است که برنامه ریزان کشور برای حل مشکل کم آبی، به جای ارتقاء بهره وری و تعدیل الگوی مصرف، فقط به طرح های سخت افزاری همچون احداث سد، حفر چاه، انتقال آب بین حوضه ای و شیرین سازی آب دریا پرداخته اند. بعلاوه بیشتر طرح های توسعه ملی، متناسب با توان اکولوژیکی محیط زیست طراحی و اجرا نشده است. به عنوان مثال می توان از طرح هایی مانند بسیج خودکفایی گندم، افزودن بی رویه سطح کشت مزارع و باغ ها، احداث صنایع ذوب فلز و پتروشیمی در نقاط کم آب کشور نام برد. از طرفی در اکثر مواقع دریافت مجوزهای زیست محیطی برای پروژه های صنعتی، فدای اهداف توسعه ملی شده اند. پروژههایی که برای مقاصد کارآفرینی و سود اقتصادی راه اندازی می شوند، ولی آسیب های شدیدی به محیط زیست وارد می کنند. طرفه اینکه بعضی از این پروژه ها نتایج اقتصادی قابل توجیهی نیز بدست نمی آورند.
هم اکنون حدود ۸۷ درصد از منابع آبی کشور با راندمان اندک، برای تولید غذا و همچنین صادرات مواد غذایی مصرف می شود، صادرات اقلامی مانند خشکبار و صیفی جات که به آب زیادی نیاز دارند ولی اغلب در مناطق کم آب کشت می شوند. در واقع ما در حال صادرات آب مجازی از منابع فقیر آب، به کشورهای همسایه هستیم و آبی که حقابه محیط زیست است را با راهکارهایی مانند سدسازی، حفر چاههای فراوان و انتقال آب بین حوضهای، به نفع انسان ها و به ضرر محیط زیست مصادره می کنیم. نتیجه این شده که اکنون تعداد زیادی از دشتهای کشور در شرایط بحرانی قرار گرفته اند و کار به جایی رسیده که اگر تمام آب تجدیدپذیر کشور را هم به این دشت ها تزریق کنیم، بازهم قادر نخواهیم بود این منابع را دوباره احیا کنیم. متاسفانه دیده می شود در زمانی که برای توسعه پایدار آب، نیاز به تغییرات استراتژیک و اصلاح رویکردها به شدت احساس می گردد، هنوز هم بیشترین بودجه آب کشور در سد سازی، انتقال آب و اخیراً حفر چاه های ژرف مصرف می شود. این در حالی است که توان اکولوژیکی سدسازی در ایران، بیش از ۳ دهه است که به اتمام رسیده و شیرین سازی و انتقال آبهای بین حوضهای هم از دیدگاه علمی و اقتصادی غیر قابل توجیه هستند. حفر چاههای ژرف هم که به تازگی به دستور کار اضافه شده، امری ناشناخته با عواقبی نامشخص است.
مدیران آب کشور باید قبول کنند که تاریخ مصرف توسعه منابع آب با راهکارهای سازهای منقضی شده است و آنها از سال ها پیش باید مدیریت نرم افزاری را آغاز می کردند. اکنون نیز به نظر نمی رسد اگر بخواهیم با همین روند ادامه دهیم، بتوانیم بر روی بعضی از مناطق، حتی تا ۱۰ سال آینده نیز حساب باز کنیم. پس بهتر است هرچه زودتر بپذیریم که تاریخ مصرف توسعه با راهکارهای غیر کارشناسانه منقضی شده و زمان آن رسیده که الگوهای تولید و مصرف، با توانایی های محیط زیست هم آهنگ شود. نباید فراموش کنیم تا زمانی که حتی یک راهکار برای تأمین آب از طریق اصلاح الگوی مصرف و بالا بردن راندمان وجود داشته باشد، تمامی راهکارهای سازهای، غیر منطقی و بی فایده خواهد بود.
یک دیدگاه بنویسید