اگر مساحت کویرهای ایران را از کل مساحت کشور کم کنیم، جمعیت و مساحت ترکیه و ایران تقریباً باهم مساوی می شوند. تعداد خودروهای سبک هر دو کشور نیز تقریباً یکسان است. ولی مردم ترکیه روزانه ۸/۳ میلیون لیتر بنزین مصرف می‌کند و مردم ایران روزی ۱۰۰میلیون لیتر، شاید مهم ترین دلایلش این باشدکه آنها منابع سرشار انرژی فسیلی ندارند، ولی ما داریم.

در سال ۲۰۰۱ ترکیه، قانونی تصویب کرد که یارانه ها را به تدریج حذف کند. درحال حاضر دولت ترکیه هیچ یارانه ای بابت سوخت پرداخت نمی کند. به همین دلیل قیمت یک لیتر بنزین، طبق نرخ بین المللی به اضافه مالیات، حدود ۱۴ هزار تومان است. در سال جاری حداقل دستمزد در ترکیه، ۲۰۲۱ لیر (حدود ۴/۵ میلیون تومان) بود. هم اکنون حداقل حقوق و مزایا در ایران، یک میلیون ۸۰۰ هزار تومان است. درحالی که دولت ایران سالانه ۴۰ هزار میلیارد تومان برای یارانه نقدی و بیش از۹۰۰ هزار میلیارد تومان برای یارانه پنهان هزینه می کند. یارانه پنهان به این شکل است که مثلاً وقتی دولت بنزین را ۳۰۰۰ تومان می فروشد، هنوز نسبت به متوسط قیمت های جهانی، شامل ۷ هزار تومان عدم النفع می شود.

سهم هر ایرانی از یارانه آشکار و پنهان، تقریباً یک میلیون و ۲۵۰ هزار تومان در ماه است. اگر متوسط هر خانوار ایرانی که نیاز به بنزین دارد را ۴ نفر در نظر بگیریم و تنها یک نفر از آنها کمترین دستمزد را دریافت کند، سهم هر خانواده، لااقل بر روی کاغذ ۶ میلیون۸۰۰ هزار تومان خواهد شد. پس چرا یک خانواده تُرک با حداقل درآمد ماهیانه ۴/۵ میلیون تومان، توان تحمل بنزین ۱۴ هزار تومانی را دارد، ولی یک خانوار ایرانی با حداقل ۶/۵ میلیون تومان، توان تحمل بنزین ۲ هزار تومانی(نرخ متوسط) را ندارد.

دلایل متنوع است، اولاً حدود نیمی از اهالی کشور، مستحق دریافت یارانه های آشکار و پنهان نیستند، در واقع بودجه مملکت در جای غلط هزینه می شود. ثانیاً توزیع کردن ۱۰۰۰ هزار میلیارد تومان سوبسید، برای صدها کالا و خدمات، علاوه بر ایجاد رانت، باعث ریخت و پاش و فساد و هزینه های سنگین می شود. در واقع بخشی بزرگی از این بودجه، در بین راه ریزش می کند و به دست مخاطب اصلی نمی رسد. ثالثاً تورم ترکیه در سال جاری ۱۷ درصد بوده، ولی تورم ایران در خوشبینانه ترین سناریو۴۰ درصد است. رابعاً در طول ده سال گذشته، از نرخ برابری لیر ترکیه با ارزهای معتبر خارجی۴ برابر کاسته شده، در حالی که ریال، در همین مدت ۱۲ برابر ارزش خود را از دست داده. خامساً یک خانواده مقیم ترکیه با یک چهارم درآمدش می تواند خانه مناسبی اجاره کند که قیمت آن تا چند سال ثابت است. ولی اجاره بها برای خانواده متوسط و ضعیف ایرانی، در بیشتر اوقات از صددرصد درآمد خانوار نیز فراتر می رود و سال به سال هم بر آن افزوده می گردد. در واقع بودجه ای در سبد خانوار، برای پرداخت اضافه قیمت بنزین باقی نمی ماند. سادساً نرخ بیکاری ترکیه در حال حاضر۱۴ درصد است درحالی که نرخ واقعی بیکاری در ایران بین ۳۵ تا۴۰ درصد است. این دلایل می تواند تا عاشراً و حتی بیشتر ادامه پیدا کند که فقط مربوط به عوامل مادی ماجرا است. حالا ببینیم از نظر عاطفی چرا مصرف کننده ایرانی تحمل واقعی سازی قیمت بنزین را ندارد؟ اولاً زیر ساخت های حمل ونقل عمومی، به شدت نامناسب و ناکافی است و دولت ها در۵۰ سال گذشته به جای ارائه خدمات حمل و نقل، به پرداخت یارانه سوخت و فروش اتومبیل بی کیفیت اکتفا کرده اند و مردم را به مصرف بنزین ارزان عادت داده اند. ثانیاً تعداد زیادی از مردم به دلیل بیکاری و نیاز به درآمد اضافی، به شیوه های مختلف از اتومبیل شخصی خود، به عنوان یک منبع درآمد استفاده می کنند. ثالثاً به دلیل سنت جداسازی جنسیتی، حتی طبقات کم درآمد اجتماع نیز، احساس نیاز به اتومبیل می کنند، چون خود و خانواده شان در اتومبیل شخصی، احساس امنیت بیشتری دارند. رابعاً جوانان نیز به دلیل نیاز به محیط نسبتاً امن برای تفریح و سرگرمی، مهم ترین هدف و آرزویشان، تبدیل به داشتن اتومبیل شخصی شده است. در واقع با افزایش قیمت بنزین سطح درآمد، امنیت و آسایش تردد و کیفیت تفریح مردم کاهش می یابد و هزینه هایشان افزایش پیدا می کند. در نتیجه از نظر روانی و اقتصادی، تحمل افزایش قیمت بنزین را ندارند.

اخیراً دولت به دلایل فنی، مجبور به افزایش قیمت بنزین شد، چون روزانه ۳ میلیون لیتر بنزین به خارج قاچاق می شد و مصرف بی رویه بنزین عامل افزایش آلودگی هوای شهرهای بزرگ بود. از طرفی به دلیل ارزانی نرخ بنزین انگیزه مردم برای ارتقاء کیفیت اتومبیل ها و استفاده از سیستم های جدید، مانند اتومبیل برقی و هیبریدی از بین رفته است. پالایشگاه ها و تانکرهای توزیع سوخت نیز، دیگر گنجایش افزایش مصرف را نداشتند و به زودی می بایست بنزین را به قیمت ۵۰ سنت (شش هزار تومان) وارد می کردند. پس می توان نتیجه گرفت این تغییر قیمت غیرقابل اجتناب بود، چون فقط هزینه حمل و توزیع یک لیتر بنزین، در بیشتر نقاط کشور از ۱۰۰۰ تومان افزون تر شده بود. البته فراموش نکنیم که افزایش قیمت بنزین، خیلی دیر و خیلی بد و به شکل یک جراحی سنگین اتفاق افتاد، که داستان آن جداگانه است.

در حال حاضر، شرایط آب، برق، گاز، گازوئیل، نفت سفید و چند کالای دیگر مانند بنزین است. یعنی مصرف آنها بسیار بالا و  سوبسیدشان کمر شکن است و تامین وتوزیع آنها در شرایط شکننده ای قرار دارد. سرانه مصرف آب شرب در ایران به ازای هر نفر۲۲۰ لیتر در روز است. این رقم در برخی از کلان شهرها مانند تهران، به بیش از۳۰۰ لیتر می رسد. درحالی که سرانه مصرف آب کشور آلمان که پر از رودخانه است، در هر روز ۱۲۲ لیتر است. قیمت یک متر مکعب آب شرب در ایران حدود ۶۰۰ تومان است، همین مقدار آب در آلمان ۲۴ هزار تومان قیمت دارد. حتی اگر دولت بتواند سوبسید آب را پرداخت کند، این سوال باقی می ماند که آیا حجم آب در دسترس و امکانات تصفیه خانه ها و توان لوله های انتقال آب را هم می تواند تامین و تضمین کند!؟ بهتر است تا وقت هست، نگذاریم کار آب هم به جراحی های سنگین بکشد.

شهریار بدیعی