از شروع کار موسسه فرهنگی یونسکو که وابسته به سازمان ملل است، ۷۴ سال می گذرد. این سازمان در این مدت به خاطر تغییرات سریعی که در دنیا اتفاق افتاده، چهار بار تعریف خود از انسان باسواد را تغییر داده. اولین تعریفی که یونسکو در مورد شرایط با سواد بودن ارائه کرد، صرفاً به توانایی خواندن و نوشتن اشاره داشت. طبق این تعریف، فردی با سواد محسوب می شد که توانایی خواندن و نوشتن در زبان مادری خود را داشته باشد. تعریف دوم در اواخر قرن بیستم ارائه شد که در آن با سواد به کسی اطلاق می شد که علاوه بر توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری، توانایی استفاده از کامپیوتر و دانستن یک زبان خارجی را داشته باشد. در واقع با این تعریف، بسیاری از دانش آموختگان دانشگاهی نیز بیسواد محسوب می شدند، چون زبان خارجی بلد نبودند. یونسکو یکبار دیگر در دهه اول قرن ۲۱، در مفهوم با سوادی تغییر ایجاد کرد و ماهیت با سواد بودن را به کلی تغییر داد. در تعریف سوم، مهارت هایی تعریف شدند که افراد برای با سواد بودن، باید آنها را کسب می کردند. این مهارت ها عبارتند از سواد عاطفی: یعنی توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده و دوستان. سواد ارتباطی: یعنی توانایی برقراری ارتباط مناسب با عموم مردم و دانستن آداب اجتماعی. سواد مالی: یعنی توانایی مدیریت مالی خانواده و دانستن روش های پس انداز و متوازن کردن دخل و خرج. سواد رسانه ای: یعنی توانائی تشخیص رسانه ها معتبر و عدم تاثیر پذیری از رسانه های نامعتبر. سواد تربیتی: یعنی توانایی تربیت شایسته فرزندان. سواد رایانه ای: یعنی توانائی کار کردن و بهره برداری از کامپیوتر. سواد سلامتی: یعنی دانستن اطلاعات پایه ای درباره تغذیه سالم و پیشگیری و کنترل بیماری ها. سواد نژادی و قومی: یعنی شناخت و احترام به نژادها و قومیت ها و عدم روا داشتن تبعیض نسبت به آنها. سواد بوم شناختی: یعنی دانستن راه های حفاظت از محیط زیست. سواد انرژی: یعنی توانایی مدیریت مصرف انرژی. سواد تحلیلی: یعنی توانایی شناخت، ارزیابی و تحلیل نظریه های مختلف، بدون تعصب و پیش داوری. سواد منطقی: یعنی توانایی بحث یا حل و فصل مسائل با راهکارهای علمی و عقلانی و منطقی.

در تعریف جدید کار آنقدر مشکل شد که فقط ۵ درصد از افرادی که در یک رشته دانشگاهی موفق به دریافت مدرک دکترا بودند، با سواد محسوب می شدند. البته هدف یونسکو از مطرح کردن این مهارت ها، به عنوان پیش شرط باسوادی، نا امید کردن مردم از سواد آموزی نبود، بلکه هدف ترغیب سیستم آموزش کشورها بود، تا متناسب با این مهارت ها، در آموزش های خود تغییر رویه بدهند.

کار به همین جا ختم نشد و یونسکو پس از مطالعات جدید، به این نتیجه رسید که صرفاً دانستن یک موضوع، به معنای عمل کردن به آن نیست و اگر با مهارت ها و دانش های آموخته شده، افراد نتوانند باعث ایجاد تغییر معناداری در زندگی خود شوند، این مهارت ها کاملاً بی فایده است. پس مسئله مهم این است که فرد باید توانائی ایجاد تغییر در خود و محیط اطراف را با استفاده از مهارت های زندگی، داشته باشد. ۵ سال قبل، یک بار دیگر تعریف تغییر کرد و ملاک با سواد بودن، به توانایی “ایجاد تغییر” منوط شد. در تعریف جدید شخصی با سواد تلقی می شود که بتواند با استفاده از آموخته های خود و استفاده از مهارت های لازم، در زندگی و محیط اطراف خود تغییر ایجاد کند. در واقع این تعریف مکمل تعریف قبلی است.

اگر با خواندن این مطلب در باسواد بودن خودتان شک کردید، بهتر است در پی بدست آوردن مهارت های لازم باشید و هم زمان بیاموزید، چگونه در زندگی خود و اطرافیان تان تغییر ایجاد کنید.