بحران آب

۷۱ سال پیش یعنی در سال ۱۳۲۷ شمسی، قانون ایجاد سازمان برنامه‌ به تصویب رسید. وظیفه این سازمان، برنامه‌ریزی دراز مدت و نظارت بر نظام اقتصادی کشور بود. تدوین برنامه های پنجگانه سازمان برنامه را می‌توان سرآغاز برنامه ریزی مدرن برای رسیدن به توسعه ملی دانست. برنامه اول توسعه که برنامه ای ۷ ساله بود، در سال ۱۳۲۸ آغاز شد. بودجه این برنامه پیش بینی شده بود که از طریق فروش نفت و استقراض خارجی فراهم شود. با ملی شدن نفت و ناکامی دولت در استقراض خارجی، این برنامه ناکام ماند. برنامه دوم در سال ۱۳۳۴ و با بودجه ای نزدیک به یک میلیارد دلار تصویب شد که ۶۰ درصد بودجه از محل فروش نفت تامین شد. برنامه سوم ۵ ساله بود و با بودجه ۲/۷ میلیارد دلار اجرا شد. بودجه برنامه چهارم که در سال ۱۳۴۷ آغاز گردید، ۶/۷ میلیارد دلار بود که۶۰ درصد آن از محل فروش نفت تامین شد و تقریباً با همین مبلغ به پایان رسید. رشد اقتصادی کشور در دوران برنامه چهارم به ۱۵درصد در سال، یعنی چهار برابر رشد دوره قبل رسید که با رشد اقتصادی سنگاپور و کره جنوبی در همان زمان برابری می‌کرد. نتایج خیره‌کننده برنامه عمرانی چهارم، نوید شکوفایی اقتصادی ایران را به برنامه‌ریزان داد و انگیزه آنها را در تهیه‌ برنامه عمرانی بعدی قوی تر کرد.

برنامه پنجم که نسبتا برنامه سبک و متمرکزی بود، در سال ۱۳۵۱ و با بودجه ای در حدود ۱۷ میلیارد دلار تصویب شد، ولی در عمل در سال۱۳۵۶، با هزینه ای بیش از ۷۸ میلیون دلار به پایان رسید. استفاده از درآمد نفت هم در این برنامه تا۷۵ درصد رشد کرد. با توجه به هزینه های اضافی که بیشتر از ۴ برابر بودجه پیش بینی شده بود، رشد اقتصادی از ۱۵درصد به ۷ درصد تنزل کرد و تورم برنامه چهارم که ۶ درصد بود، در برنامه پنجم به ۲۵ درصد افزایش یافت. آنچه برنامه پنجم را دستخوش تحولات فراوانی کرد، جهش ناگهانی و شدید قیمت نفت در سال ۱۳۵۲ بود که دلیلش را می توان آغاز جنگ اعراب و اسرائیل و تاسیس سازمان اوپک دانست. این دو اتفاق قیمت نفت را از بشکه ای ۳ دلار به ۱۲ دلار رساند، تولید نفت هم در این دوران به روزی ۶ میلیون بشکه رسید. ورود چنین حجم بزرگی از پول، یک مسابقه ولخرجی و تبعیت نکردن از برنامه مدون را، در بین مدیران ذوق زده کشور راه انداخت. تا جائی که کشتی های وارد کننده کالا، گاهی تا سه ماه، در بنادر به انتظار تخلیه بار می ماندند و از بودجه کشور دموراژ(جریمه) دریافت می کردند.

این اتفاق یکبار دیگر در سال های اخیر تکرار شد. در دوران ۸ ساله دولت نهم و دهم که از سال ۱۳۸۴ آغاز و درسال ۱۳۹۲ تمام شد، در آغاز این دوره قیمت هر بشکه نفت۵۰ دلار و نرخ رشد اقتصادی حدود ۷ درصد بود. در پایان این دوره قیمت نفت به ۶۰ دلار و نرخ رشد اقتصادی به منفی دو درصد تغییر کرد، با این یاد آوری که در سال ۱۳۸۹ قیمت نفت به قیمت تاریخی۱۲۰ دلار رسید و در آمد نفتی کشور در طول این هشت سال، بالغ بر ۶۴۰ میلیارد دلار و متوسط قیمت نفت ۸۰ دلار بود. یعنی هرچه درآمد کشور بالاتر رفت، نرخ رشد کاهش یافت، تا اینکه وارد مرحله منفی شد.

آقای اکبر ترکان که دو دوره وزیر بودند و سال ها در مناصب اقتصادی سابقه فعالیت دارند، چندی پیش در مقاله ای نوشتند،” هر زمانی که پول نداشته‌ایم، کشور را بهتر اداره کردیم، زیرا از منابع مدیریتی و انسانی خود بیش از گذشته استفاده کرده‌ایم، چون بعضی از مدیران ما سوء مدیریت خود را با پول نفت جبران می‌کنند. یعنی بی‌لیاقت‌ترین مدیرها وقتی در صندلی بنشینند و پول نفت را به دست آنها بدهیم، با توزیع پول نفت، بقای خود را تضمین می‌کنند. اما وقتی پول نفت نباشد، آدم‌ها باید شایستگی‌های خود را نشان دهند که چگونه می‌توانند از سایر منابع انسانی استفاده کنند. هر وقت پولدار هستیم در رفتارهای مدیریتی خود خرابکاری می‌کنیم. وقتی پولی نداریم دقت‌ها به سایر منابع بیشتر می‌شود و ارزش‌های مدیریتی بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد.”

متوسط بارش در ایران حدود ۲۰۰ میلی متر است که از آن ۱۳۰ میلیاد متر مکعب آب قابل بازیافت نصیب سرزمین ما می شود. هزاران سال بود که مقداری از این بارش مورد مصرف انسان ها قرار می گرفت، بقیه آن هم یا در زمین نفوذ می کرد، یا در رودخانه ها جاری می شد و به تالاب ها، دریاچه ها و دریاها می ریخت. تا اینکه از ۷۰ سال پیش ساختن سدهای بتونی آغاز شد. در ۵۰ سال اول، فقط۳۰ سد ساخته شد که تعداد معقولی به نظر می رسید، ناگهان در بیست سال اخیر این رقم به ۶۵۰ سد رسید و ۱۵۰ سد نیز، هم اکنون در دست ساخت است. طبق اعلام وزارت نیرو، حجم مخازن سدهای موجود بالغ بر ۷۶ میلیارد مترمکعب است، در حالی که کشور ما حداکثر ۴۶ میلیارد مترمکعب روان آب قابل تنظیم دارد. در نتیجه این سدسازی بی رویه، در مقطعی از زمان آب فراوانی در دسترس قرار گرفت که موجب اقدامات غلطی مانند خودکفائی در تولید گندم، تغییر اراضی دیم به آبی، تبدیل زمین کشاورزی به باغ، کاشت افراطی محصولات آب بر از قبیل صیفی جات و برنج شد. در این مدت شهرها گسترش لجام گسیخته پیدا کردند و مصرف سرانه به شدت افزایش یافت. زمانی هم که دیگر آب سدها کفاف مصرف را نداد، با حفر چاه های عمیق مجاز و غیر مجاز و نصب موتور پمپ های ۲۴ ساعته، به آب زیر زمینی حمله شد و به جای مدیریت آب، فقط مصرف را گسترش دادیم . به قول آقای ترکان، هر وقت امکانات در اختیارمان هست در رفتارهای مدیریتی خود اشتباه می‌کنیم. البته امیدواریم حالا که مسئله کمبود آب به مراحل خطیری رسیده، مدیران باز هم به گفته آقای ترکان، شایستگی‌های خود را نشان دهند. البته به نظر می رسد با شرایط اقلیمی کشور ما، بهترین روش تولید آب بیشتر نیست، بلکه ارزان ترین و ممکن ترین راه، مدیریت مصرف است.

شهریار بدیعی